Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English
Persian
reactive component
جریان هرز
Other Matches
reactive
واکنش دار
reactive
واکنش پذیر
reactive
واکنش دار راکتیو برگشت کننده
reactive
منعکس شونده
reactive
انفعالی
reactive
واکنشی
reactive depression
افسردگی واکنشی
reactive current
جریان کور
reactive current
جریان راکتیو
reactive current
جریان واکنشی
reactive current
جریان غیر فعال
reactive current
جریان هرز
non reactive load
بار خارجی ناخودالقا
brief reactive psychosis
روان پریشی واکنشی کوتاه مدت
reactive dye
رنگینه واکنش پذیر
reactive effect
عکس العمل
reactive epilepsy
صرع واکنشی
reactive power
توان واکنشی
reactive psychosis
روان پریشی واکنشی
reactive schizophrenia
اسکیزوفرنی واکنشی
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان هرز
reactive mode
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
reactive load
بار خارجی القایی
reactive type
سنخ واکنشی
reactive inhibition
بازداری واکنشی
reactive factor
ضریب جریان هرز
reactive tendency
تمایل واکنشی
reactive power
توان راکتیو
reactive volt amperes
توان هرز
reactive intermediate species
گونههای واسطهای واکنش پذیر
reactive volt ampere hour meter
کنتور مصرف کور
reactive volt ampere hour meter
کنتور ولت- امپر- ساعت- راکتیو
component
جسمهای ترکیب کننده
d.c. component
مولفه دی سی
component
اجزاء
component
سازا
component
همنهند
component
همنه
component
قطعه
component
جزء ساختمانی
component
عضو قسمت
component
جزء سازنده
component
جزء در شیمی
component
سازنده
component
ترکیب کننده
component
ترکیب دهنده
component
جزء
component
مولفه
component
قسمت
component
عضو
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
مولفه بردار
component
عنصر
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
building component
اجزای ساختمان
component part
جزء ساختمان
magnetic component
قطعه مغناطیسی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component drawing
رسم جزیی
wind component
شاخه سمتی باد
active component
مولفه موثر
component life
عمر قانونی یک وسیله
service component
نیروی مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
tangential component
مولفه مماسی
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
three component theory
نظریه سه مولفهای
wattless component
جریان هرز
wattless component
جریان کور
component drawing
رسم قطعات
electric component
قطعه الکتریکی
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
idle component
اجزاء کور
wind component
مولفه مربوط به باد
homopolar component
مولفه همقطب
frequency component
اجزای فرکانس
component operation
عناصر عملیاتی
discrete component
مولفه گسسته
discrete component
با مولفههای گسسته
zero sequence component
مولفه همقطب
one component system
سیستم یک جزیی
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component efficiency
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
component forces
نیروهای مولفه
out of phase component
مولفه بیرون از فاز
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
plain component
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
component change order
دستور تغییر قطعات یک وسیله
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
single component gases
گازهای تک جزیی
capacity component of spark
بخش فرفیتی جرقه
inductance component of spark
پخش القایی جرقه
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component of a symmetrical system
مولفه دستگاه متوازن
solid state component
مولفهء حالت جامد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com