Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
reading room
اتاق قرائت
reading room
خوانشگاه
reading room
قرائت خانه
Other Matches
first reading
طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
reading
خواندن
reading
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
reading
نظریه شور
reading
تفسیر
reading
استنباط
reading
مطالعه
reading
قرائت
mirror reading
وارونه خوانی
reading span
فراخنای خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
reading lamp
چراغمطالعه
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
first reading of a bill
شوراول لایحه
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
reading readiness
امادگی خواندن
direct reading
قرائت مستقیم
reading speed
سرعت خواندن
reading rooms
خوانشگاه
reading rooms
قرائت خانه
mind reading
فکرخوانی
reading desk
بعدا پرسیده شود
map reading
نقشه خوانی کردن
map reading
نقشه خوانی
oral reading
بلندخوانی
parallel reading
خواندن موازی
hand reading
کف بینی
reading mirror
آینهمخصوصخواندن
reading start
شروعخواندن
reading age
سن خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading rate
سرعت خواندن
mind reading
کشف افکار دیگران
lip reading
لب خوانی
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
thought reading
اندیشه خوانی
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
silent reading
بیصدا خوانی
reading rooms
اتاق قرائت
lip-reading
لب خوانی
light-reading scale
نورخواندنصفحه
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
I stayed up reading until midnight.
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
direct reading galvanometer
گالوانومتر بی تبدیل
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
gray oral reading test
ازمون بلند خوانی گری
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
the f. of a room
اثاثیه اطاق
in my room
در اتاقم
take your w to another room
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
these room let well
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
room
انبار
room
اتاق
room
جا
room
فضا
room
محل موقع
in the room of
درعوض
room
مجال
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
room
خانه
room
اطاق
room
وسیع تر کردن
in the room of
بجای
room no
اطاق شماره 3
Get out of the room.
از اتاق بروبیرون
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
May I see the room?
آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
still room
شربتخانه
ware room
انبارکالا
wainscoting of a room
کار چوبی داخل اطاق
waiting room
اطاق انتظار
war room
اتاق جنگ
war room
اتاق عملیات
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
test room
اطاق ازمایش
ware room
انبار گمرک
ware room
انبار کردن مخزن
ware room
بارخانه
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
they rushed into the room
ریختند توی اطاق
they rushed out of the room
از اطاق بیرون ریختند
tiring room
محل تعویض لباس هنرپیشه
the room was not lived in
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
to spray a room
امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
ladies' room
مستراح زنانه
common room
تالار دانشجویان
leg room
جا برای پاها
leg room
پا جا
common room
باشگاه دانشجویان
common room
اتاق استادان
upper room
بالاخانه اطاق فوقانی
men's room
مستراح مردانه
keeping-room
اتاق نشیمن
What is my room number?
شماره اتاق من چند است؟
Room 123
اتاق 123
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
elbow room
<idiom>
I slipped into the room .
یواشکی وارد اطاق شد
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
We entered the room together .
باهم وارد اطاق شدیم
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Make some room here.
یک قدری اینجا جا باز کن
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
a double room
یک اتاق دو نفره
Mary is in the next room.
ماری در اتاق پهلویی است.
assmbly-room
اتاق همایش
waiting-room
اتاق انتظار
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
a single room
یک اتاق یک نفره
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a sinlge room
یک اتاق یک نفره
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
We are cramed for room.
جایمان تنگ است
spare room
اتاقمخصوصمیهمانان
first focal room
اولیناتاقمرکزی
engine room
اتاقموتور
dimmer room
تاریکخانه
crew's room
اتاقخدمه
control room
اتاقکنترل
tea-room
چایخانه
tea-room
رستوران
tea-room
کافه
reception room
پذیرشگاه
reception room
اتاق انتظار
reception room
اتاق پذیرایی
laundry room
اتاقکلبایشویی
pump room
اتاقپمپ
room service
سرویسداخلاتاق
morning room
اتاقنورگیر
incident room
اتاقبازجوئی
double room
اتاقدونفره
consulting room
اتاقمعاینه
torpedo room
اتاقکاژدر
service room
اتاقسرویسدهی
second focal room
دومیناتاقمرکزی
room thermostat
اتاقکترموستاد
rehearsal room
اتاقتمریننمایش
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
gun room
مخزن مهمات درکشتی
cycle of the room
گردش ماه
crush room
گردش گاه بازیگرخانه
counting room
دفترخانه
coffee room
اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
coffee room
خوارک خانه
coding room
اطاق رمز
cloak room
اطاق رختکن
cleaning room
اطاق شستشو
boiler room
اطاق دیگ بخار
bed room
اطاق خواب
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
cycle of the room
دورقمر
damp room
اطاق نمناک
gun room
اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
guard room
پاسدارخانه
drawing room
اطاق پذیرایی
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
furnace room
فضای داخل کوره
fire room
اطاق دیگ بخار ناو
elbow room
ازادی عمل
dwelling room
اطاق نشیمن
distorted room
اتاق خطاانگیز
dark room
اتلیه
dark room
تاریکخانه عکاسی
drawing room
سالن پذیرایی
store-room
انبار
dressing room
رختکن
dressing room
اطاق ویژه ارایش
dressing room
اطاق رخت کن
standing room
جای ایستادن
guest-room
اطاق مهمان
guest room
اطاق مهمان
operating room
اطاق عمل
operating room
جایگاه عمل
waiting-room
اطاق انتظار
rest room
مستراح
rest room
استراحتگاه
sitting room
اتاق نشیمن
sitting-room
اتاق نشیمن
store-room
جای انبار کردن
store room
انبار خانگی
store room
انبار
store room
جای انبار کردن
powder room
مستراح یا توالت زنانه
dining room
اطاق نهارخوری
dining room
اطاق ناهار خوری
living room
اطاق نشیمن
living room
سالن نشیمن
living room
اتاق نشیمن
sleeping room
خوابگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com