Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English
Persian
reading wand
دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
Other Matches
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand
قلم نوری
wand
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wand
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand
هدف باریک و دراز چوبی
wand
ترکه
wand
چوب گمانه
wand
چوب میزانه
wand
گرز
wand
عصا
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
first reading
طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
reading
نظریه شور
reading
خواندن
reading
قرائت
reading
مطالعه
reading
یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
reading
تفسیر
reading
استنباط
reading station
ایستگاه خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
reading room
اتاق قرائت
reading rooms
قرائت خانه
thought reading
اندیشه خوانی
silent reading
بیصدا خوانی
reading span
فراخنای خواندن
reading room
خوانشگاه
reading room
قرائت خانه
reading rooms
اتاق قرائت
reading mirror
آینهمخصوصخواندن
reading start
شروعخواندن
reading lamp
چراغمطالعه
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
reading rooms
خوانشگاه
when reading a book
در حال خواندن کتابی
direct reading
قرائت مستقیم
map reading
نقشه خوانی کردن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
lip reading
لب خوانی
map reading
نقشه خوانی
reading desk
بعدا پرسیده شود
hand reading
کف بینی
lip-reading
لب خوانی
first reading of a bill
شوراول لایحه
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
mind reading
کشف افکار دیگران
mind reading
فکرخوانی
mirror reading
وارونه خوانی
reading rate
سرعت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading age
سن خواندن
parallel reading
خواندن موازی
oral reading
بلندخوانی
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
reading speed
سرعت خواندن
I stayed up reading until midnight.
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct reading galvanometer
گالوانومتر بی تبدیل
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
light-reading scale
نورخواندنصفحه
gray oral reading test
ازمون بلند خوانی گری
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com