English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English Persian
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
Other Matches
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
ready که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready حاضربه تیر حاضر باشید
ready قبضه حاضر
ready حاضر به کار
ready اماده
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
When will they be ready? چه وقت آنها حاضر میشود؟
get ready <idiom> آماده شدن از
ready for use اماده بهره برداری
ready use دم دستی
ready use اماده مصرف
ready for use اماده مصرف
get ready حاضر کردن یا شدن
get ready حاضر شدن
get ready اماده شدن حاضر کردن
get ready اماده کردن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
under reserve تحت تضمین
with reserve بقید احتیاط
Are you ready to go? حاضرید برویم ؟
ready مهیا کردن حاضر کردن
reserve اندوختن اندوخته
reserve احتیاط
reserve پس نهاد
reserve کنار گذاشتن
reserve اندوخته
reserve پس نهاد کردن
reserve رزرو کردن
reserve از پیش حفظ کردن
reserve مدارا
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserve توداربودن
reserve احتیاط یدکی
reserve ذخیره
reserve ذخیره کردن
ready اماده کردن
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve قید شرط
reserve نگهداشتن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve کتمان حقیقت
reserve عضو علی البدل
reserve center مرکز اموزش احتیاط
ready position حاضربه تیراندازی
ready position وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
reserve center مرکز احتیاط
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve curreny ارز ذخیره
reserve curreny پول ذخیره
reserve echelon رده احتیاط
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
reserve force نیروی احتیاط
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
ready service اماده به کار
ready position حالت حاضر به تیر
ready room اطاق توجیه
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
ready to die اماده مردن
ready to die اماده برای مرگ
ready service اماده به استفاده فوری
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
ready wit حاضر جوابی
ready witted تیز هوش
ready witted بافراست
reflex reserve پس مانده بازتاب
reserve accumulator انباره کمکی
reserve fund وجوه ذخیره
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
stone reserve ذخیره سنگ
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
paper in reserve کاغذذخیرهای
reserve parachute چترذخیرهای
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
I am ready to compromise. کارها روبراه است
He has a ready pen. قلم شیوا وروانی دارد
rough and ready <idiom> زبروخشن ولی موثر
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
reserve stock موجودی ذخیره
reserve stock اماد ذخیره
reserve fund وجوه اندوخته
reserve mobilization بسیج احتیاطها
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer افسر وفیفه
reserve officer افسر احتیاط
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve price اخرین بها
reserve price بهای قطعی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price قیمت پایه در حراج
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
battle reserve احتیاط جنگی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
general reserve احتیاط عمومی
gold reserve اندوخته طلا
he is ready at excuses برای بهانه انگیزی
he is ready at excuses اماده است
combat ready دارای امادگی رزمی
make ready اماده کردن
make ready اماده شدن حاضر کردن
make ready حاضر شدن
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
mission ready اماده پرواز
mobile reserve احتیاط متحرک
floating reserve احتیاط سیال
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
rough and ready خشن
capital reserve ذخیره سرمایه
capital reserve اندوخته سرمایه
battle reserve ذخیره جنگی
central reserve سکوی وسط
central reserve سکوی میانی
combat ready اماده به رزم
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
ready-made اماده
ready made اماده
dinner is ready ناهاراماده
dinner is ready است
rough and ready سریع العمل
national reserve اندوختگاه ملی
ready money پول فراهم شده
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
ready missile موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
ready for assembly اماده جهت نصب
ready for duty اماده کار
ready for duty اماده انجام وفیفه
ready for duty اماده خدمت
ready for operation اماده کار
liability reserve ذخیره بدهیها
ready line خط انتظار
ready line صف پشت خط اتش
ready money پول نقد
ready money پول موجود
ready acceptance حسن قبول
national reserve پاستگاه ملی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
nature reserve اندوختگاه نیادی
not operationally ready از کار افتاده
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operationally ready حاضر به کار
operationally ready حاضر به عملیات
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
ready-mix truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
to stand ready to [+ verb] آماده بودن برای
ready-mix truck تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
to stand ready for [+ noun] آماده بودن برای
ready-mix truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready to pay at any moment دست به کیسه
camera ready copy کپی اماده تکثیر
Cash . Ready money . وجه نقد
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
ready for cinnection to the mains اماده جهت اتصال به شبکه
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
ready mixed concrete بتن اماده
federal reserve system نظام فدرال رزرو
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
To prepare something. To get somethings ready. چیزی را حاضر کردن
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
heat ready indicator چراغتعینگرما
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
ready mixed paints رنگهای مخلوط اماده
data set ready امادگی مجموعه داده ها
data terminal ready امادگی ترمینال داده
to give a ready consent رضایت دادن
to give a ready consent زود
to give a ready consent بی درنگ رضایت دادن
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com