English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (2 milliseconds)
English Persian
real anxiety اضطراب واقعی
Other Matches
anxiety ارنگ
over anxiety اشفتگی اضطراب
over anxiety دل واپسی زیاد
anxiety اضطراب
anxiety اشتیاق نگرانی
anxiety اندیشه
anxiety دل واپسی اضطراب
anxiety تشویش
existential anxiety اضطراب وجودی
basic anxiety اضطراب بنیادی
anxiety neurosis روان رنجوری اضطرابی
neurotic anxiety اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
castration anxiety اضطراب اختگی
objective anxiety اضطراب عینی
anxiety hysteria هیستری اضطرابی
primary anxiety اضطراب نخستین
anxiety attack حمله اضطراب
separation anxiety اضطراب جدایی
examination anxiety اضطراب امتحان
test anxiety اضطراب امتحان
free floating anxiety اضطراب فراگیر
generalized anxiety disorder اختلال اضطراب فراگیر
manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار
In a state of despair(anxiety,etc). درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
taylor manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار تیلور
real will نظریه اراده واقعی
the seeming and the real نماوحقیقت
the seeming and the real فاهروباطن
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real غیر مصنوعی طبیعی
real value ارزش واقعی
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real واقعی
real بی خدشه صمیمی
real اصل
real واقعی موجود
real <adj.> صحیح
real حقیقی
real راستین
real <adj.> درست
real غیر پولی
real <adj.> شایسته
real <adj.> مناسب
real fluid سیال واقعی
real function تابع حقیقی
real earnings درامدهای واقعی
real costs هزینههای واقعی
real gas گاز حقیقی
real image تصویر حقیقی
real capital سرمایه واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real account حساب خرید املاک
real action دعوی غیر منقول
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address آدرس واقعی
real wage مزد واقعی
real address آدرس حقیقی
real account حساب دارایی غیرمنقول
real income درامد واقعی
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه واقعی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real mode حالت واقعی
real module ضریب حقیقی
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
real numbers اعداد واقعی
real numbers اعداد حقیقی
real number عدد حقیقی
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
She was a real beauty. یک تکه ماه بود
real world دنیایحقیقی
real estate مستغل
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time بازده فوری
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
real time ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time انی
real time زمان حقیقی
real time بلادرنگ
real investment سرمایه گذاری واقعی
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real estate ملک
real estate املاک و ساختمان
real estate زمین
real estate معاملات زمین
real estate خرید زمین
real estate مال غیرمنقول
real estate املاک و مستغلات
real time بلا درنگ
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real power توان حقیقی
real power توان موثر
real estate مستغلات
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real sector بخش واقعی
real score نمره واقعی
real storage حافظه حقیقی
real constant ثابت حقیقی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real property دارایی غیر منقول
real property اموال غیرمنقول
real storage انباره واقعی
real time processing پردازش بلادرنگ
to make a real effort تلاش جدی کردن
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real time clock ساعت بلادرنگ
real time clock زمان سنج بلادرنگ
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real time input ورودی بلا درنگ
real time system سیستم بلادرنگ
real time output خروجی بلا درنگ
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
real time system سیستم بلا درنگ
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real national income درامد ملی به قیمت ثابت
real estate tax مالیات بر مستغلات
real money supply عرضه واقعی پول
real purchasing power قدرت خرید واقعی
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real interest rate نرخ بهره واقعی
real estate broker واسطه املاک
real estate agency بنگاه معاملات املاک
real time output خروجی انی
real box wing بالی با سه تیرک
real national income درامد ملی واقعی
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
true or real focus کانون حقیقی
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real balance effect اثر مانده واقعی
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
He is a real stinker. He is a rotten fellow . آدم گندی است
real time image generatiom تولید تصویر انی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com