Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
English
Persian
real assets
دارائیهای واقعی
Other Matches
assets
دارائی
assets
که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
assets
دارائیها
assets
اجزای داده جدا
assets
مایملک دارایی
assets
مال و اموال
assets
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
assets
وسایل
assets
موجودی
assets
مواد لازم
value of assets
ارزش دارائی ها
assets
موجودی شخص ورشکسته
assets and liabilities
دارائیها و بدهیها
assets and equities
دارایی ودیون
assets and equities
بیلان
assets and equities
ترازنامه
capital assets
دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
capital assets
اموال سرمایهای
cash assets
داراییهای نقدی
tangible assets
دارائیهای مرئی
tangible assets
دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
tangible assets
دارائی مرئی
current assets
دارائیهای جاری
current assets
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
tangible assets
دارائیهای مادی
fixed assets
دارائیهای ثابت
current assets
دارایی جاری
tangible assets
داراییهای قابل لمس
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
liabilities and assets
بدهی و دارایی
liquid assets
دارائیهای نقدی
monetary assets
دارائیهای پولی
dedicated assets
دارایی وقف شده
nonmonetary assets
دارائیهای غیر پولی
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
quick assets
موجودی نقدشو
invisible assets
دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
intangible assets
دارائیهای ناملموس
financial assets
دارائیهای مالی
financial assets
موجودی مالی
fixed assets
داراییهای ثابت
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
fixed assets
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
frozen assets
دارائیهای مسدود
intangible assets
دارائیهای نامرئی
intangible assets
دارائیهای غیرمادی
intangible assets
دارائیهای غیرمرئی
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
real will
نظریه اراده واقعی
real value
ارزش واقعی
real
واقعی موجود
the seeming and the real
نماوحقیقت
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real
غیر پولی
real
واقعی
real
بی خدشه صمیمی
real
اصل
real
غیر مصنوعی طبیعی
real
حقیقی
real
راستین
real
<adj.>
درست
real
<adj.>
شایسته
real
<adj.>
صحیح
real
<adj.>
مناسب
the seeming and the real
فاهروباطن
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real earnings
درامدهای واقعی
real fluid
سیال واقعی
real account
حساب دارایی غیرمنقول
real function
تابع حقیقی
real gas
گاز حقیقی
real image
تصویر حقیقی
real income
درامد واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real constant
ثابت حقیقی
real capital
سرمایه واقعی
real address
آدرس حقیقی
real action
دعوی غیر منقول
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address
آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address
آدرس واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real income
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real number
عدد حقیقی
[ریاضی]
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
She was a real beauty.
یک تکه ماه بود
real world
دنیایحقیقی
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
real numbers
اعداد حقیقی
real number
عدد حقیقی
real numbers
اعدد حقیقی
[ریاضی]
real memory
حافظه حقیقی
real memory
حافظه واقعی
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real mode
حالت واقعی
real module
ضریب حقیقی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
real numbers
اعداد واقعی
real estate
ملک
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time
بازده فوری
real time
بازده بلادرنگ بی درنگ
real time
انی
real time
زمان حقیقی
real time
بلادرنگ
real investment
سرمایه گذاری واقعی
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real power
توان حقیقی
real time
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real estate
املاک و ساختمان
real estate
زمین
real estate
مستغلات
real estate
خرید زمین
real estate
معاملات زمین
real estate
مال غیرمنقول
real estate
املاک و مستغلات
real time
بلا درنگ
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real power
توان موثر
real property
اموال غیرمنقول
real property
دارایی غیر منقول
real wage
مزد واقعی
real storage
حافظه حقیقی
real estate
مستغل
real sector
بخش متغیرهای حقیقی
real sector
بخش واقعی
real score
نمره واقعی
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real storage
انباره واقعی
real account
حساب خرید املاک
to let something
[British E]
[Real Estate]
کرایه دادن چیزی
real time output
خروجی بلا درنگ
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
to make a real effort
تلاش جدی کردن
real time input
ورودی بلا درنگ
real balance effect
اثر مانده واقعی
to let something
[British E]
[Real Estate]
اجاره دادن چیزی
real absolute value function
تابع حقیقی قدر مطلق
[ریاضی]
real time output
خروجی انی
real-valued function
تابع حقیقی
[ریاضی]
real analytic function
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
real time processing
پردازش بلادرنگ
real time system
سیستم بلادرنگ
real time system
سیستم بلا درنگ
real box wing
بالی با سه تیرک
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
real national income
درامد ملی به قیمت ثابت
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
real estate tax
مالیات بر مستغلات
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
real estate broker
واسطه املاک
true or real focus
کانون حقیقی
unsigned real number
عدد حقیقی بدون علامت
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
real time clock
زمان سنج بلادرنگ
real time clock
ساعت بلادرنگ
real time image generatiom
تولید تصویر انی
A nany who has more sympathy than the real mother.
<adj.>
داءیه دلسوز تر از مادر
He is a real stinker. He is a rotten fellow .
آدم گندی است
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com