English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English Persian
real numbers اعداد واقعی
real numbers اعداد حقیقی
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
Other Matches
there are numbers who بسیاری هستند که
numbers قرار دادن طرح در متن
numbers عدد نوشته شده
numbers بیان کیفیت
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
whole numbers عدد صحیح
whole numbers integer=
in numbers جزوه جزوه
numbers انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
numbers انجام محاسبات سریع
numbers مجموعه مقادیر مجاز
numbers نمره شمردن
numbers شماره
numbers رقم
numbers عدد
numbers نمره دادن به
numbers بالغ شدن بر
numbers تعداد
numbers عدد تولید شده از داده برای هر بیتی یا تشخیص خطا
numbers پردازنده خاص برای محاسبات سریع
numbers شماره بازیگر
back numbers چیز کهنه
5, 7, 9 are odd numbers . 5؟7؟9 اعداد فرد هستند
odd numbers اعداد فرد
telephone numbers شماره تلفن
theory of numbers نظریه اعداد [ریاضی]
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
back numbers شماره کهنه
rational numbers اعدد گویا [ریاضی]
ordinal numbers اعداد ترتیبی
cardinal numbers عدد اصلی
science of numbers علم حساب
science of numbers حساب
theory of numbers نظریه اعداد
rational numbers اعداد منطقی
random numbers اعداد تصادفی
odd numbers اعداد فرد
in round numbers 00 سر راست 001تا
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
rational numbers اعداد گویا
congrunet numbers اعداد هم نهشت
case numbers شماره بسته بندی
case numbers شماره بسته ها
binary numbers اعداد دودوئی
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
round numbers اعداد سرراست
prime numbers عدد اول
rational numbers اعداد منطقی [ریاضی]
Cardinal numbers اعداد کاردینال [ریاضی]
opposite numbers افسران شاغل
opposite numbers افسران مشغول به کار
registration numbers تعداد دفعات ثبت تیر
serial numbers شماره سری
serial numbers شماره سری اقلام
serial numbers شماره سریال
geometry of numbers نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
registration numbers شماره نقطه ثبت تیر
serial numbers شماره پیاپی
finite precision numbers استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد
real راستین
real حقیقی
real <adj.> مناسب
the seeming and the real نماوحقیقت
the seeming and the real فاهروباطن
real <adj.> درست
real <adj.> صحیح
real <adj.> شایسته
real will نظریه اراده واقعی
real value ارزش واقعی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real واقعی موجود
real غیر مصنوعی طبیعی
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real غیر پولی
real واقعی
real بی خدشه صمیمی
real اصل
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
real image تصویر حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real function تابع حقیقی
real gas گاز حقیقی
real fluid سیال واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real costs هزینههای واقعی
real capital سرمایه واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real income درامد واقعی
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
She was a real beauty. یک تکه ماه بود
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real number عدد حقیقی
real module ضریب حقیقی
real mode حالت واقعی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real world دنیایحقیقی
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real power توان حقیقی
real power توان موثر
real property اموال غیرمنقول
real property دارایی غیر منقول
real estate خرید زمین
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real sector بخش واقعی
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real storage حافظه حقیقی
real estate املاک و مستغلات
real estate مال غیرمنقول
real time بلا درنگ
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time بازده فوری
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
real time انی
real time زمان حقیقی
real time ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time بلادرنگ
real investment سرمایه گذاری واقعی
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real storage انباره واقعی
real wage مزد واقعی
real account حساب خرید املاک
real estate املاک و ساختمان
real estate معاملات زمین
real account حساب دارایی غیرمنقول
real action دعوی غیر منقول
real estate ملک
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real estate مستغل
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address آدرس واقعی
real estate زمین
real estate مستغلات
real constant ثابت حقیقی
real score نمره واقعی
real address آدرس حقیقی
real estate broker واسطه املاک
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
to make a real effort تلاش جدی کردن
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real balance effect اثر مانده واقعی
real time output خروجی بلا درنگ
real time output خروجی انی
real time processing پردازش بلادرنگ
real time system سیستم بلا درنگ
real time system سیستم بلادرنگ
real estate tax مالیات بر مستغلات
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real estate agency بنگاه معاملات املاک
real time clock زمان سنج بلادرنگ
real box wing بالی با سه تیرک
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real interest rate نرخ بهره واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
true or real focus کانون حقیقی
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real national income درامد ملی به قیمت ثابت
real national income درامد ملی واقعی
real money supply عرضه واقعی پول
real time clock ساعت بلادرنگ
real time input ورودی بلا درنگ
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
real time image generatiom تولید تصویر انی
He is a real stinker. He is a rotten fellow . آدم گندی است
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com