Dictiornary-Farsi | reason for a transaction | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 145 (9 milliseconds)

English	Persian
reason for a transaction	جهت معامله


Other Matches

For no reason at all, for no rhyme or reason.	بیخود وبی جهت
transaction	ترکنش
transaction	فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
transaction	سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
transaction	پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction	رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction	ثیر قرار میدهد.
cause of a transaction	جهت معامله
transaction	خلاصه مذاکرات
transaction	معامله
transaction	سودا
transaction	انجام
transaction	داد و ستد
transaction	تبادل
capital transaction	داد و ستد سرمایه
transaction file	فایل تراکنش پرونده تراکنش
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
credit transaction	معاملات موجل
transaction file	فایل تغییرات
external transaction	معاملات خارجی
transaction file	پرونده تراکنش
fictitious transaction	معامله صوری
transaction data	دادههای تراکنشی
transaction costs	هزینههای معاملاتی
transaction code	کد تغییرات
spot transaction	معامله نقدی
transaction in order	معامله به قصد فرار از دین
party to a transaction	متعامل
object of transaction	مورد معامله
transaction in order	liability avoid to
business transaction	داد و ستد بازرگانی
an nucertain transaction	معامله غرری
to carry out a transaction	معامله ای انجام دادن
credit transaction	معاملات استمهالی
valid transaction	معامله صحیح
unauthorized transaction	معامله فضولی
unauthorized transaction	معاملات فضولی
transaction trailing	ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
transaction tape	نوار تراکنش
transaction record	رکورد تراکنش
transaction motive	انگیزه معاملاتی
transaction oriented	تراکنش گر
transaction on change	معامله در بورس
transaction motive	انگیزه مبادلاتی
secure transaction technology	سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
the deceived party in a transaction	مغبون
A cash ( credit ) transaction .	معامله نقدی ( اعتباری )
transaction demand for money	تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
transaction oriented processing	پردازش تغییرگرا
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
foreign exchange transaction	معاملات ارزی
failure to comply with the transaction	عدم ایفاء تعهد
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.	د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
for that reason <adv.>	از این جهت
for that reason <adv.>	از انرو
for that reason <adv.>	بدلیل آن
for that reason <adv.>	به این دلیل
for that reason <adv.>	بخاطر همین
reason	خرد شعور
for that reason <adv.>	از اینرو
for that reason <adv.>	درنتیجه
Why ?For what reason ?	به چه منا سبت ؟
within reason <idiom>	معقول
There is no reason to do something	دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
reason	علت
reason	سبب
to reason out something	چیزی را حل کردن
to reason out something	چیزی رامعین کردن
reason	دلیل
for that reason <adv.>	متعاقبا
for that reason <adv.>	از آن بابت
reason	متقاعد کردن
for this reason <adv.>	بخاطر همین
for this reason <adv.>	بنابراین
for this reason <adv.>	متعاقبا
for this reason <adv.>	از آن بابت
for this reason <adv.>	درنتیجه
for this reason <adv.>	از اینرو
for this reason <adv.>	از این جهت
for this reason <adv.>	از انرو
for this reason <adv.>	به این دلیل
for that reason <adv.>	بنابراین
he is not a to reason	زیرباردلیل نمیرود
reason	با دلیل ثابت کردن
reason	منطق
reason	خرد
by reason of	بعلت
by reason of	واسطه
for this reason <adv.>	بدلیل آن
the reason is that	دلیلش این است که
the reason why	دلیل اینکه
the reason why	علت اینکه
there is no reason	هیچ دلیل ندارد
to reason out	اندیشیدن
to reason out	فکر کردن در
for no p reason	بدون دلیل ویژه
for no p reason	بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
reason	دلیل وبرهان اوردن
Why?for what reason?	به چه جهت ( از چه جهت )
reason	استدلال کردن
you have reason	حق با شما است
reason	عقل
reason of state	مصالح عمومی
the reason is manifold	دلیل ان چند چیز بود
the reason is manifold	چنددلیل دارد
with out rhyme or reason .	بی معنی وقافیه
the reason is two fold	دودلیل دارد
the reason is twofold	دلیلش دو چیز است
rhyme or reason <idiom>	نقشه ودلیل خوب
stand to reason <idiom>	منطقی بودن
he complained with reason	داشت که گله میکرد
he complained with reason	بیخود شکایت نمیکرد
it is stubborn to reason	بدلیل در نمیاید
justifiable reason	دلیل موجه
justifiable reason	علت موجه
he lost his reason	عقل یا هوش خودرا ازدست داد
principal reason	علت اصلی
reason of state	مصالح مملکتی
rule of reason	تفسیر قانونی توام با سوء نیت
rule of reason	تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
A telling reason .	دلیل گویا
he was restored to reason	بخود امد
There's no reason for concern.	دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to lose one's reason	عقل خود را ازدست دادن
to lose one's reason	غیر عاقلانه شدن
It stands to reason that ...	منطقا
It stands to reason that ...	بدیهی است که...
For this reason . In this respect.	ازاین جهت
wanting in reason	ازعقل ناقص
wanting in reason	بیخرد
where there is a valid reason	در موارد طبق مقررات اثبات شده
to stand to reason	منطقی است
to stand to reason	معقول است
he complained with reason	جهت
to listen to reason	بحرف حساب گوش دادن بحرف ایستادن
heuristic reason	دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
To be amenable to reason .	اهل منطق ودلیل بودن
age of reason	سن تمیز
without rime or reason	بی مناسبت بی جهت بی دلیل
If there is a reason for complaint, please contact ...	اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
There is no reason (cause) for worry (concern)	جای نگرانی نیست
it transcends human reason	ماورای عقل ........
it transcends human reason	بالاترازعقل بشراست
You just cant bring him round . You cant make him see reason .	هر چه بگویی بخرجش نمی رود ( گوش نمی دهد )

reason for a transaction

جهت معامله