Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (1 milliseconds)
English
Persian
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
Other Matches
recoil
برگشت
recoil
پی نشینی
recoil
پس زنی
recoil
بحال خود برگشتن
recoil
بحال نخستین برگشتن
recoil
پس زدن عود کردن
recoil
پس نشستن
recoil
فنری بودن
recoil
واکنش داشتن بر
recoil
لگد زدن تفنگ
recoil
پس زدن
recoil
عقب نشینی
recoil
عقب نشینی کردن توپ
recoil
دفع ضربت تیراندازی
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
counter recoil
عمل عاید عمل عودت لوله
counter recoil
دستگاه عاید
short recoil
عقب نشینی کوتاه
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
recoil system
دستگاه دافع توپ
recoil system
سیستم دافع
recoil pit
چاله تیر قائم
recoil mechanism
مکانیسم عقب نشینی
recoil pit
چاله عقب نشینی لوله
recoil mechanism
دستگاه عقب نشینی
recoil cylinder
استوانه دافع
long recoil
عقب نشینی طولانی
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
recoil sleigh
درشکهسورتمهاسبی
electron recoil
بازگشت الکترون
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
operated
اداره کردن
operated
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
دایر بودن
operated
عمل جراحی کردن
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
اتصال دادن
operated
عمل کردن بکار افتادن
operated
فرمان دادن
operated
کار کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
اداره کردن راه انداختن
operated
گرداندن
operated
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
بفعالیت واداشتن
operated
بکارانداختن
operated
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operated
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated
بخشی از نرم افزار سیستم عامل که دیسک و مدیریت فایل را کنترل میکند
operated
عمل کردن
counter recoil cylinder
استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
gas operated
عمل با فشار گاز
gas operated
کار با فشار گاز باروت
voice operated
با کار افت صدایی
voice operated device
دستگاه با کار افت صدایی
manually-operated points
مدیریتدستینقاط
hand operated chuck
سه نظام دستی
air operated press
پرس بادی پنوماتیکی
cam operated switch
کلید بادامکی
air operated horn
شیپور بادی
electrically operated chuck
سه نظام با عملکرد الکتریکی
foot operated starting switch
کلید راه انداز پایی
foot operated starting switch
استارتر پایی
cam operated automatic lathe
ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
air operated tipping gear
چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hand operated molding machine
دستگاه قالبریزی دستی
hand lever operated grease gun
تلمبه دستی گریس
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com