English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
record head نوک ضبط
Other Matches
head to head polymer بسپار سر به سر
record یادداشت درسی
record نام نیک
record مدرک ثبت کردن
record ثبت کردن
record ضبط کردن
record پرونده
record یادداشت سخنرانی
record مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
record سابقه
record ثبت
record صورت جلسه سابقه
record صفحه گرامافون
record نوشته
record نگاشتن
record ثبت کردن ضبط کردن
record ضبط شدن
record : ثبت
record یادداشت نگارش
record تاریخچه
record صورت مذاکرات
record پیشینه
record بایگانی ضبط
record رکورد
record حد نصاب مسابقه
record دفتر
record مدرک کتبی سابقه
record سجل بایگانی
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
record رکوردحاوی داده جدیدکه برای خروجی رکورداصلی به کارمی رود
off the record <idiom> خصوصی
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
record مجموعه موضوعات داده مربوطه
record ذخیره سازی داده یا سیگنال روی نوار یا دیسک یا کامپیوتر
on record ثبت شده
record سابقه مدرک
off-the-record محرمانه و خصوصی
record سازمان دهی وطول فیلدها ی مختلف در رکورد
record رکورد و داده کنترلی ذخیره شده روی رسانه پشتیبان
record تعداد رکوردهای فایل ذخیره شده
record هر نوع صفحه یانوار یا اشیا مشابهای که برای ضبط و پخش صدا بکاررود
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
record یادداشت کردن
record ثبت کردن ضبط کردن ضبط
record ثبت گواهی ثبت شده
record یادداشت بایگانی
off the record محرمانه و خصوصی
record رکورد داده در یک فایل زنجیری
record گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
record تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند
record حجم داده در یک رکورد
record office اداره بایگانی کل
record of events دفتر ثبت وقایع
record of service سابقه خدمت
cumulative record نمودار تراکمی
unit record تک مدرکی
end of record انتهای مدرک
contract record سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
set a record رکورد بر جای گذاشتن [ورزش]
clinical record پرونده بیمارستانی
clinical record پرونده بهداشتی
clinical record پرونده بالینی
clean record عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean record نداشتن پیشینه بد
carded for record معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
carded for record از خدمت صف معاف
record control دکمهضبط
record button دکمهضبط
conveyance by record انتقال قهری به حکم دادگاه
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
record-breaking شکستنرکورد
record-breaker ثبتکند
record-breaker فردیکهرکوردجدیدیبنام خود
deletion record یک رکورد جدید که یک رکوردموجود از فایل اصلی راجابجا کرده یا کنار می گذاردرکورد حذفی
record library مرکزکرایهنوارکاست
debt of record بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record دین قانونی
data record رکورد داده ها
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
criminal record سوء پیشینه جزائی
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
track record پیشینه
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
break a record رکورد شکنی
trailer record رکورد پشت بند
trailer record مدرک پشت بند
record book دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
record players گرامافون
record player گرامافون
tape record روی نوار ضبط صوت صدا راضبط کردن
stock record سابقه موجودی
record separator جداکننده رکوردها
record printer اشاره گر رکورد
addition record رکورد اضافی
track record سابقه
boot record رکورد راه اندازی
beat a record حد نصاب را شکستن
bear record to تصدیق یا اثبات کردن
bad record پیشینه بد
bad record سوء سابقه
verbatim record porotocol
unit record رکورد واحد
amendment record رکوردی که حاوی اطلاعات جدید برای بهنگام سازی رکورد یا فایل اصلی است
transaction record رکورد تراکنش
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
phonograph record صفحه گرامافون
header record سررکورد
record as target ثبت اماج
record blocking کنده یی کردن مدارک
physical record رکورد فیزیکی
record blocking بلاکه کردن رکوردها
record blocking دسته کردن رکوردها
record book دفتر ثتب سوابق
record count شمار مدارک
record count شمارش رکوردها
record firing عناصر تیر را ثبت کنید
record as target ثبت کردن بعنوان هدف
record as target اماج را ثبت کنید
home record سررکورد
physical record مدرک مادی
physical record بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
physical record همه اطلاعات از قبیل داده کنترل برای رکورد ذخیره شده در سیستم کامپیوتری
logical record رکورد منطقی
logical record مدرک منطقی
lable record رکورد برچسب
label record مدرک برچسب
qualification record پرونده مهارت فنی
qualification record پرونده خدمتی
home record رکورد مبدا
record format قالب مدرک
record of events ثبت وقایع
record keeping نگهداری سوابق
record layout طرح بندی مدرک
record layout طرح کلی رکوردها
record layout ترتیب کلی رکوردها
record length درازای مدرک
record length طول رکورد
record management مدیریت مدارک
record management مدیریت رکوردها
record manager مدیر رکورد
record number شماره رکورد
header record رکورد سرامد
record gap شکاف بین رکوردها
record gap فاصله خالی بین رکوردها
record gap شکاف بین مدارک
record format قالب رکورد
record muting button دکمهضبطبدونصدا
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
freedom from evil record نداشتن پیشینه بد
variable length record مدرک با طول متغیر
fixed length record مدرک با درازای ثابت
fixed length record رکورد با درازای ثابت
world record holder دارنده رکورد جهانی
fixed length record رکورد باطول ثابت
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
kuder preference record رجحان سنج کودر
automatic record changer گرام خودکار
wireless record player گرام پخش کننده
freedom from evil record عدم سو سابقه
data record system سیستمضبطاطلاعات
Disc . Gramaphone record. صفحه گراما فون
He broken an Olympic record. رکورد المپیک را شکست
record announcement button دکمهاعلام کنندهضبط
unit record device دستگاه ضبط واحد
graduate record examination جی ار ای
graduate record examination امتحان ورودی بعد ازلیسانس
variable length record رکورد با طول متغیر
record oriented database management برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
magnetic tape record reproduce system سیستم ضبط و تکثیر نوارمغناطیسی
head way پیشروی
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
over head هزینه سربار
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
go to one's head <idiom> مغرور شدن
head off <idiom> به عقب برگشتن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
head way بجلو
with head on سربه پیش سر به جلو
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
one way head سریکجهته
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head to head رقابت شانه به شانه
well head سر چشمه
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head well چاه پیشکار
go to head of مست کردن
keep one's head خونسردبودن
R/W head HEAD WRITE/READ
head way پیشرفت
from head to f. ازسرتاپا
go head پیش بروید
go head ادامه بدهید بفرماید
R/W head وسیله
keep one's head دست پاچه نشدن
head way بلندی طاق سرعت
head well مادر چاه
head دارای سرکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com