Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
rectangular power
قدرت راست روی
Other Matches
rectangular
راست گوشه
rectangular
مستطیلی
rectangular
مستطیل
rectangular
قائم الزاویه
rectangular coordinates
دستگاه مختصات راست گوشه
rectangular coordinate
مختصات متعامد
rectangular distribution
توزیع مستطیلی
rectangular giagram
دیاگرام مستطیل شکل
rectangular prism
منشور مستطیل القاعده
rectangular pulse
ضربه مستطیلی
rectangular section
مقطع مستطیلی
rectangular flag
پرچممستطیلی
rectangular antiprism
ضد منشور مستطیل القاعده
rectangular coordinate system
سیستم مختصاتی مستطیلی
ideal rectangular pulse
پالس مربعی ایده ال
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
will-power
قدرت اراده
will power
<idiom>
قدرت
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
power
قوه
[ریاضی]
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
will-power
عزم راسخ
will-power
تصمیم
will-power
اراده
power saw
دستگاه اره
power saw
اره ماشینی
power on
روشن کردن
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power down
قطع برق خاموش کردن
power down
قطع نیرو
outside power
جریان خارجی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
in power
دارای اختیارات
in power
صاحب مقام
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
e. power
قوه مجریه
e. power
نیروی اجرایی
power up
روشن کردن
power up
برق
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
دستگاه برقی
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
قوه
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
زور بکاربردن
power
دولت
power
قدرت دیدذره بین
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
حذف توان کامپیوتر
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
نیرو
power
اقتدار و اختیار
power
راندن
power
توان
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
زور
power
قدرت نیرو
power
برقی
power
شدت
power
توان از دست رفته
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
توانایی
power
انرژی
power
توان برقی
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
قوه یا توان
power
برق
power
توان نیرو
power
برتری
power
قدرت
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel
بیل مکانیکی
power source
منبع قدرت
power supply
منبع تغذیه
power supplay
منبع تغذیه
power structure
ساخت قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power supplay
منبع قدرت
power supply
منبع انرژی
power unit
پیش راننده
power user
کاربر پیشرفته
power volleyball
والیبال قدرتی
predictive power
قدرت پیش بینی
pulling power
نیروی کشش
tractive power
نیروی کشش
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
radiant power
شاره تابان
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
reactive power
توان هرز
power turret
برجک برقی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transmission
انتقال قدرت
power supply
تامین کننده برق
power supply
مبدل برق
power surge
برق ناگهانی
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission
انتقال انرژی
reactive power
توان غیر فعال
power cable
کابل جریان قوی
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power factor
ضریب قدرت
power circuit
مدار توان
power consumer
مصرف برق
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
power consumption
مصرف قدرت
power consumption
مصرف برق
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power installation
تاسیسات جریان قوی
power outege
قطع قدرت
power outege
قطع برق
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power of reservation
حق اعتراض
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power of production
نیروی تولید
power shovel
ماشین خاک کش
reactive power
توان واکنشی
power cut
قطعبرق
power blackout
قطع برق
power failure
قطع برق
power cut
قطع برق
power blackout
رفتن برق
power failure
رفتن برق
power cut
رفتن برق
solar power
نیروی خورشیدی
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets
پریز ها
power cut
خاموشی
power point
اتصالبرق
power worker
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing
روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction.
قوه تشخیص
To have power and influence.
تیغ برایی داشتن
power outlets
پریز های دیواری
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout
خاموشی
power failure
خاموشی
power outlet
پریز دیواری
power outlet
پریز روی دیوار
power of procuration
وکالت نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com