English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English Persian
reed or read شیر دادن
Other Matches
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
reed قمیش
reed الت موسیقی بادی
reed قصب ساخته شده ازنی
reed نی شنی
reed نی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
reed bed نیستان
reed bed نیزار
bur reed جل وزغ ابی
reed hooks قلابنیشکل
reed mat حصیر
double reed نوعیآلتموسیقیدوبله
reed mace لویی
reed mace بته لویی
reed of a pipe زبانه نی
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
single reed نیتکی
reed frequency meter فرکانس مترانبری
reed & prince screw پیچی با سر شکافدار
Egyptian reed pen نشانگرمصری
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
to read off از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read in ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only فقط خواندنی
read out بازخوانی
to read out بلند خواندن
to read too much into تفسیر ناموجه کردن
Read me right ... من را درست درک بکن ...
to read over something چیزی را کاملا خواندن
to read through something چیزی را کاملا خواندن
read وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read only تنها خواندنی
read بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read استنباط کردن
read خواندن
read تعبیر کردن
read بازخواندن
read قرائت کردن
read عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read اسکن کردن متن چاپ شده
well read اهل مطالعه و تحقیق
well read با اطلاع
well-read اهل مطالعه و تحقیق
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
well-read با اطلاع
read گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
to read through something چیزی را از اول تا آخر خواندن
read ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
to read over something چیزی را از اول تا آخر خواندن
read کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
Read the story فرم تریو
scatter read دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
scatter read پراکنده خوانی
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
write once read many یکبار نویس
to sight-read something از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
write once read many چند باربخوان
write once read many چند بار بازیاب
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
to read one a lesson بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture کسیرا سرزنش کردن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
read/write خواندن- نوشتن
lip-read لب خواندن
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
he can read the sky ستاره شناس است
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
sight-read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
he could read the future خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly شمرده نخواند
he read other than distinctly همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i had a quiet read که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read خواندن غیرمخرب
destructive read out بازخوانی مخرب
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
deep read بسیار خوانده
lip read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
deep read با اطلاع
destructive read خواندن مخرب
read head هد خواندن راس خواندن
read only storage انباره فقط خواندنی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read only memory حافظه فقط خواندنی
read pulse تپش خواندن
read strobe بارقه خواندن
lip read لب خواندن
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
read ink ink nonreflective
read head نوک خواننده
read head نوک خواندن
commonly read paper روزنامه کثیر الانتشار
control read only memory حافظه فقط خواندنی کنترلی
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head هدخواندن- نوشتن
read/write head نوک خواندن / نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
read write head نوک خواندن و نوشتن
I premise that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
to read people's hands کف بینی کردن
the bill was read for the first time شور اول لایحه تمام شد
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
fusible read only memory MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
To read someone s mind (thoughts). فکر کسی را خواندن
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act <idiom> به کسی هشدار دادن
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
I assume that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
erasable programmable read only memory eprom
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read-only memory (ROM) module خواندنحافظه
electrically erasable read only memory حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
the heart's letter is read in the eyes <proverb> رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
He has read the book from cover to cover . کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com