Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (4 milliseconds)
English
Persian
referee's whistle
سوت داور
Other Matches
whistle
سوت
referee
داور بالای والیبال
referee
حکم
referee
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
معرف
referee
میانجی
referee
حاکم
whistle
صفیر
whistle
سوت زدن
referee
داور مسابقات
referee
داور
referee
دور
referee
داور مسابقات شدن
referee
داوری کردن
steam whistle
سوت بخار
steam whistle
سوت ماشین
to blow a whistle
سوت زدن
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
wolf-whistle
نوعیسوتکهسببتغییرصدااززنبهمردشود
wet one's whistle
<idiom>
نوشیدن الکل
whistle a different tune
<idiom>
عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
whistle in the dark
<idiom>
سعی درفراموش کردن ترس
wolf-whistle
<idiom>
سوتی که مرد برای جلب توجه زن(جذاب) می زند
starting whistle
سوت آغاز بازی
[ورزش]
final whistle
سوت پایان
[ورزش]
slow whistle
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
penny whistle
نی لبک ساده
whistle stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
penny whistle
نی کودکانه
chief referee
سرداور
delayed whistle
سوت اعلام افساید
galton whistle
سوت گالتن
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
referee's position
خاک شدن در کشتی
referee throw
پرتاب داور
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
whistle for the start of the second half
سوت آغاز نیمه دوم بازی
referee's dressing room
رختکن داوران
Whistle past the graveyard
<idiom>
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
goal line referee
داورخطگل
referee stops contest
استوپ داور
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com