Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
reference pilot
نمونه مرجع
Other Matches
pilot
راهنمای ناوبری
pilot
راننده قایق روی یخ
pilot
ناخدا
pilot
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilot
Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
pilot
زبان پایلوت
pilot
پیلوت
first pilot
خلبان اول
first pilot
سرخلبان سرملوان
co pilot
کمک خلبان
pilot
راننده
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot
لیدر
pilot
رهبر
co-pilot
کمک خلبان
pilot
پیلوت چراغ راهنما
pilot
رهبری کردن خلبانی کردن
pilot
راندن ازمایشی
pilot
خلبان
pilot
راهنمای ناو راهنمایی کردن
pilot
ناوبری کردن
pilot model
نمونه ازمایشی
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot master
سر راهنما
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model
مدل ازمایشی
pilot motor
موتور کوچک
pilot officer
ستوان دوم هوایی
pilot plant
کارگاه نمونه
pilot plant
کارخانه نمونه
pilot production
تولید نمونه
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
pilot study
بررسی مقدماتی
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
pilot lamp
لامپ پیلوت
pilot bearing
بلبرینگ کلاج
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
pilot bearing
بلبرینگ لغزنده
pilot book
direction sailing
pilot brush
زغال راهنما
pilot burner
چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
pilot burner
پیلوت
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pilot ballon
بالون اکتشافی
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pilot house
اطاق سکان
pilot house
پل فرماندهی
pilot injection
تزریق مقدماتی
pilot lamp
لامپ خبر
pilot lamp
لامپ کنترل
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot charges
هزینههای راهنما
pilot valve
سوپاپ تنظیم
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
pilot cell
پیل راهنما
paragliding pilot
خلبانپاراگلایدور
pilot lights
پیلوت
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
pilot's trace
کالک دستی خلبان
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
pilot lights
افروزک
pilot lights
شمعک
clutch pilot bearing
زغال کلاچ
clutch pilot bearing
بلبرینگ کلاچ
pilot line production
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
pilot gas tube
پیلوتلولهگاز
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
reference
سفارش
reference
معرفی
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
with reference to
با اشاره به
reference
توصیه
self reference
خود ارجاع
in reference to
با اشاره به
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
with reference to
عطف به
reference
ماخذ
reference
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
لیست موضوعات مرتب شده
reference
راده
reference
کتاب بس خوان بازگشت
reference
بازگشت مرجع
reference
اشاره
reference
عطف
reference
دستیابی به محلی در حافظه
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
منبع
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
مراجعه رجوع
reference
مرجع
reference
مراجعه و رجوع کردن
reference
مدارک
reference
سوابق
reference
ارجاع
reference
معرف
reference
ارجاع امر به داوری
reference
توصیه
reference
استفتاء کردن
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference signal
سیگنال مرجع
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference sheet
برگ راهنما
reference
[testimonial]
مدرک
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
letter of reference
توصیه نامه
reference
[testimonial]
گواهی
reference time
زمان مرجع
point of reference
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
reference book
کتابمرجع
reference point
نقطه مبنا
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
cross reference
ارجاع متقابل
sortie reference
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
sortie reference
شماره پرواز
letter of reference
معرفی نامه
reference phase
فاز مبنا
map reference
فهرست شناسایی نقشه
call by reference
فراخوانی با ارجاع
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
backward reference
ارجاع به عقب
frames of reference
چهارچوب داوری
frame of reference
چهارچوب داوری
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-reference
شبکه چهارخانه
cross-reference
سیستم مختصات
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cell reference
ارجاع سل
circular reference
ارجاع چرخشی
reference piece
توپ مبنا
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
ideas if reference
افکار عطفی
global reference
ارجاع سراسری
geographic reference
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
forward reference
ارجاع به جلو
external reference
ارجاع خارجی
external reference
مرجع خارجی
explicit reference
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
delusion of reference
هذیان بخود بستن
cross-reference
مراجعه متقابل
cross reference
شبکه چهارخانه
cross reference
سیستم مختصات
reference edge
لبه مرجع
reference electrode
الکترود مبنا
reference electrode
الکترود مرجع
reference frame
دستگاه مقایسهای
reference group
گروه مرجع
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference language
زبان مرجع
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
reference datum
سطح افق بار یاوزن هواپیما
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference cell
پیل مرجع
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
print reference
شماره عکس هوایی
print reference
شماره سری عکس هوایی
punctuation for reference
زیر واژه
reference address
نشانی مرجع
reference axes
محورهای مرجع
reference cell
پیل مبنا
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
cross reference generator
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
absolute cell reference
رجوع مطلق سل
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
cross reference generator
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
relative cell reference
ارجاع سل رابطهای
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com