Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (1 milliseconds)
English
Persian
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
Other Matches
refrigerator
یخچال
refrigerator
یخچال مصنوعی
refrigerator
مبرد
refrigerator
یخچال برقی
refrigerator van
واگنسردکن
vehicle
برنده
vehicle
محمل
vehicle
وسیله نقلیه
vehicle
حامل رسانه
vehicle
برندگر
vehicle
رسانگر
vehicle
خودرو
vehicle
وسیله حمل
vehicle
حمل کننده
vehicle
رسانه
vehicle
حامل
vehicle
ناقل
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
tank vehicle
خودرو تانکر
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
space vehicle
فضا پیما
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
truck vehicle
خودرو نظامی
truck vehicle
کامیون
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
catering vehicle
وسیلهآذوقهرسان
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
vehicle cargo
بار تریلی دار
vehicle cargo
بار چرخدار
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
motor vehicle
خودرو
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
combination vehicle
خودروهای مرکب
combat vehicle
خودروی رزمی
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
armored vehicle
زرهپوش
armored vehicle
خودروی زرهدار
armored vehicle
خودروی زرهی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
airborne vehicle
وسیله هوابرد
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
motor vehicle
خودرو موتوری
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
control vehicle
تانک نافم حرکت
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
road transport vehicle
ماشین باری
road transport vehicle
کامیون
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
consolidated vehicle table
فهرست خودروهای محموله در کشتی
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com