English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
registry office اداره ثبت
Search result with all words
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
Other Matches
registry پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
registry ثبت
registry دفتر خانه
registry بایگانی
registry دفترخانه رسمی ثبت
registry جواز کشتی محضر
registry جواز ثبت کشتی
registry دفتر فهرست
registry دفتر ثبت اسناد
registry محضر
marriage registry دفتر ازدواج
registry jacket پاکت مخصوص نامههای سفارشی
land registry دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
marriage registry دفتر ثبت نکاح
registry offices اداره ثبت
office وفیفه
office کامپیوتر کوچک
office مناسب برای استفاده در شرکت
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office در دفتر
little office نماز مخصوص حضرت مریم
Near our office . نزدیک اداره ما
to r. any one in an office کسی رادوباره به منصبی گماشتن
to i. anyone with an office به کسی منصب دادن
office اطاق دفتر
office اطاق
office شغل عمومی
office مسئولیت احرازمقام
office اشتغال
office کار وفیفه
office خدمت
office مقام
office شغل
office محل کار اداره
office دفتر کار
office محل کار
office اداره
office منصب
office دفتر
removal from office عزل
site office دفتر ساختمانی
site office دفتر مشاوراملاک
office copy رونوشت مصدق
stationery office اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office شعبه دفتر اصلی
subhome office شعبه اصلی یک اداره
tenure of office تصدی
tenure of office زمامداری
the foreign office وزارت خارجه
ticket office محل فروش بلیت
ticket office باجه
office computer کامپیوتر اداری
office building ساختمان اداری
purchasing office قسمت خرید
office hours ساعات اداری
registered office اقامتگاه قانونی شرکت
record office اداره بایگانی کل
office hours ساعات کار
office manager رئیس اداره
office manager رئیس دفتر
office of records دفتر بایگانی
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office work کار اداری
paperless office اداره بی کاغذ
patent office اداره ثبت اختراعات
period of office دوره تصدی
police office کلانتری
police office پاسگاه پلیس
printing office چاپخانه
purchasing office دفتر خرید
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
Where is the post office? پستخانه کجاست؟
Where is the booking office? باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office دفتر اطلاعات
ticket office باجه فروش بلیت
government office اداره دولتی
the relevant office اداره مسیول
office grapevine سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
office chair صندلی اداری
office chair مبل اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
booking office باجه رزرو بلیت
ticket office باجه بلیت فروشی
booking office باجه فروش بلیت
office-holder صاحب منصب دولت
office-holder کارمند دولت
office-holder صاحب مقام
office-holder دیوان سالار
office-holder دیوان گر
office-holders صاحب منصب دولت
office-holders کارمند دولت
office-holders صاحب مقام
office-holders دیوان سالار
office-holders دیوان گر
office tower برجکارهایاداری
booking office گیشهفروشبلیط
placement office موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours. خارج از وقت اداری
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
register office اداره ثبت احوال
central office دفتر مرکزی
central office مرکز تلفن
central office تلکس و تلگراف
war office وزارت جنگ
drawing office دفتر نقشه کشی
drawing office دفتر طراحی
during his tenure of office درمدت تصدی او
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
end office دفتر انتهایی
end office شعبه جز
engineering office دفتر مهندسی
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
exchange office مرکز تلفن خودکار
finance office اداره دارایی
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
good office مساعی جمیله
head office اداره مرکزی
census office اداره امار و ثبت احوال
census office دایره سجل و احوال
Foreign Office وزارت امور خارجه
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Home Office وزارت کشور
Home Office وزارت داخله
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box office باجه بلیط فروشی
post office پستخانه
post office اداره مرکزی پست
post office محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
audit office دفتر حسابرسی
audit office اداره حسابرسی
automated office دفتر خودکار
branch office شعبه
branch office دفتر شعبه
cash office دایره صندوق
cash office صندوق
head office دفتر مرکزی
inquiry office دفتر اطلاعات
jack in office رسیده است
office attorney وکیل دفتر
office boy فراش
office boy پیشخدمت
notary office محضر
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
job office دفتر کارگاه
governor's office فرمانداری
investiture with an office برگماری بکار
lawyer's office دارالوکاله
labour office اداره کارگزینی
jack in office ادم باد درسرکه تازه بمقام
main office مرکز اصلی
investiture with an office اعطای منصب
holy office جامعه راهبان ومومنین
office bearer بعدا پرسیده شود
india office وزارت هند
india office اداره امورهندوستان
inquiry office اداره خبر گیری
land office اداره املاک وثبت اراضی
intermediate office مرکز میانی
intelligence office دفتر اطلاعات
intelligence office دفتر راهنمایی
lawyer's office دفتر وکالت
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
office information system سیستم اطلاعات اداری
administrative contracting office دفتراداری
natary public's office محضر
administrative contracting office دفتر استخدام کارگزینی
Home Office [British E] دفتر وزارت کشور
office swivel chair صندلی گردان اداری
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
notary public's office دفتر اسناد رسمی
notary public office اسنادرسمی
notary public office دفتر
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
Currency exchange office صرافی
general posr office اداره مرکزی پست در لندن
public prosecutor's office دادسرا
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
civil status office دفتر سجل و احوال
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
office of the public prosecutor دادسرا
telephone central office مرکز تلفن خودکار
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
The hell with the company (office). گور بابای شرکت ( اداره )
Where is the left-luggage office? دفتر بار امانتی کجاست؟
Where is the nearest exchange office? نزدیکترین صرافی کجاست؟
lost property office دفتر اشیای گم شده
main center office مرکز اصلی ارتباطات
head office of company مرکز اصلی شرکت
post office order چک یا حواله پستی
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com