Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (2 milliseconds)
English
Persian
regular army
ارتش منظم
regular army
ارتش کادر ثابت
regular army
ارتش دائمی
Other Matches
regular
پرسنل کادر منظم
regular
ارتش کادر
regular
معین
regular
قانونی
regular
مقرر
regular
عادی
regular
معین مقرر
regular
<adj.>
منظم
regular
<adj.>
مرتب
regular
با قاعده
regular grammar
دستور زبان منظم
to keep regular hours
هر کاری را درساعت معین کردن
At regular intervals .
درفا صله های معین
regular expression
مبین منظم
extra regular
بیقاعده
extra regular
خارج ازقاعده
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
regular steps
گامهای منظمو
regular solid
کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
regular set
مجموعه منظم
regular section
پروفیل نرمال
regular officer
افسر کادر
regular polymer
بسپار منظم
regular price
قیمت عادی
regular salary
حقوق دائمی
regular procedure
اقدام قانونی
regular salary
حقوق ثابت
regular guy
<idiom>
شخص مهربانی که همه با دوست هستند
keep regular hours
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
regular payment of salaries
پرداخت حقوق بطورمرتب
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
White regular teeth .
دندانهای سفید ومرتب ( یکدست )
Regular training strengthens the heart and lungs.
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
army
جمعیت
army
جیش
the a of the army
پیشرفت ارتش
army
دسته
army
ارتش نیروی زمینی
army
سپاه گروه
army
صف
army
نیرو زمینی
army
ارتش
army
لشگر
standing army
ارتش کادر ثابت
army stores
فروشگاه ارتش
department of the army
وزارت نیروی زمینی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops
یکانهای رده ارتش
field army
ارتش صحرایی
field army
ارتش رزمی
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
field army
ارتش
standing army
ارتش دائمی
theater army
نیروی زمینی صحنه عملیات
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
to lead an army
لشکر کشیدن
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
Territorial Army
ارتشتحتآموزشبریتانیا
to serve in the army
درارتش خدمت کردن
to join the army
به سربازی رفتن
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
the red army
ارتش سرخ
the main army
بخش عمده ارتش
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
right wing of army
جناح یمین
right wing of army
پهلوی راست میمنه
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
standing army
ارتش منظم
the losses of the army
تلفات ارتش
army staff
ستاد نظامی
army forces
نیروهای زمینی
army of observation
عده دیدبانی
army of occupation
نیروهای اشغالی
army of occupation
نیروی اشغالگر
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander
فرمانده ارتش
army of occupation
نیروی اشغال کننده
active army
ارتش کادر
army staff
ستادارتش
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army depot
امادگاه نیروی زمینی
army corps
سپاههای نیروی زمینی
army corps
سپاههای ارتش
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army corpa
ستون
army corpa
سپاه
army base
پادگان نیروی زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
army aviator
خلبان هوانیروز نیروزفر
army group
گروه ارتش
army attache
وابسته زمینی
army attache
وابسته نظامی
army artillery
توپخانه نیروی زمینی
army artillery
توپخانه ارتش
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army staff
ستاد نیروی زمینی
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army aviation
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army aviator
خلبان نیروی زمینی
army regulation
نظام نامه ارتشی
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army regulation
مقررات ارتشی
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army beta test
ازمون بتای ارتش
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army alpha test
ازمون الفای ارتش
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
women's army corps
ارتش زنان
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Swiss army knife
دستهچاقوسوئیسی
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
women's army corps
قسمت زنان ارتش
army general staff
ستاد عمومی ارتش
army program memorandum
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
left wing of army
پهلوی چپ میسره
left wing of army
جناح یسار
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
army service area
منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area
منطقه عقب ارتش
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program
برنامه اموزش نظامی
army training program
برنامه اموزش نیروی زمینی
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
combined arms army
ارتش مرکب
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure
سازمان مدیریت نیروی زمینی
reserve army of unemployed
سپاه ذخیره بیکاران
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
army general staff
ستادنیروی زمینی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com