Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 153 (8 milliseconds)
English	Persian
relative clause	شبهجمله
relative clause	ربطی
Other Matches
clause	ماده قانون
clause	ماده
f.clause	قضیه که با in order thatاغازگرد د
clause	قضیه
clause	شرط
clause	عهد
clause	بند
clause	جزء قضیه
clause	جزئی از جمله
clause	عبارت
escape clause	شرط تعلل
competence clause	شرط صلاحیت
competition clause	شرط ممانعت از دخول دیگران
continuation clause	ماده تداوم
continuation clause	مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
excision of clause	دراوردن یک حمله
excision of clause	بریدن
defeasance clause	شرط لغو
defeasance clause	شرط ابطال
escalator clause	شرط افزایش بها
escape clause	شرط گریز
contract clause	شرط متعارف در هر قرارداد
forfeiture clause	شرط ضرر
main clause	رجوع شود به clause independent
subordinate clause	بند وابسته
subordinate clause	جملهوارهی فرعی
principal clause	قضیه اصلی
penal clause	وجه التزام
penal clause	شرط وجه التزام
non restrictive clause	قضیه غیر تحدیدی
limitation clause	شرط محدود کردن مسئوولیت
limitation clause	ماده تعیین حدود
limitation clause	عبارت تعیین حدود
jurisdiction clause	شرط داوری
inspection clause	ماده نظارت
inspection clause	بند نظارت
hardship clause	شرط عسر و حرج
exclusion clause	شرط سلب مسئوولیت
exclusion clause	مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
exclusion clause	ماده مستثنی کننده
waiver clause	شرط اسقاط حق
cancellation clause	شرط فسخ
attestation clause	عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
arbitration clause	شرط حکمیت
arbitration clause	شرط داوری
average clause	بند یا ماده خسارت
attestation clause	امضاکننده سند
attestation clause	ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
penalty clause	ماده یا بند جریمه
average clause	عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
avoidance clause	شرط لغو
break clause	ماده نقض
break clause	عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
single clause bill	ماده واحده
red clause credit	اعتبار با ماده قرمز
contract escalation clause	ماده تعدیل قرارداد
self relative	نسبی
relative	خودی نسبی
relative	اضافی
relative	نسبی
relative	راجع
relative	خویشاوند
relative	وابسته
relative value	مقدار نسبی
self relative	نسبت بخود
relative	اعتباری
relative	محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relative	آنچه با دیگری مقایسه شود
relative	منسوب
relative	اختلاف بین یک عدد و مقدارواقعی آن
relative	وسیله ورودی
relative	اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
relative	دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
relative	نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
relative	پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
relative movement	حرکت نسبی
relative motion	حرکت نسبی
relative nullity	بطلان نسبی
relative permeability	ضریب نفوذپذیری
relative location	ترتیب نسبی
relative permeability	نفوذپذیری نسبی
relative permitivity	گذردهی نسبی
relative minimum	حداقل نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative income	درامد نسبی
relative in law	خویشاوند سببی
relative majority	اکثریت نسبی
relative location	قرار دادن
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
relative permittivity	ضریب دی الکتریک
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative precision	دقت نسبی
relative complement	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
relative humidity	رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
relative conjunction	حرفربط
self relative address	نشانی نسبی
relative wind	باد نسبی
relative viscosity	گرانروی نسبی
relative velocity	سرعت نسبی
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
relative term	لفظ نسبی
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
relative solvation	حلالپوشی نسبی
relative solubility	انحلالپذیری نسبی
relative prices	قیمتهای نسبی
relative pronouns	ضمیر موصول
relative adjective	صفت موصولی
relative aperture	نسبت فاصله کانونی
relative aperture	ضریب کانونی عدسی
relative bearing	سمت نسبی ناو
relative bearing	گرای نسبی
relative bearing	جهت نسبی
relative code	کد نسبی
relative coding	برنامه نویس نسبی
relative coding	برنامه نویسی نسبی
relative compaction	تراکم نسبی
relative addressing	نشان دهی نسبی
relative addressing	ادرس دهی رابطهای
maternal relative	خویشاوند مادری
of relative importance	دارای اهمیت نسبی
relative pronoun	ضمیر موصول
of relative importance	نسبتامهم
paternal relative	خویشاوند پدری
paternal relative	اقارب پدری
relative address	نشانی نسبی
relative address	آدرس نسبی
relative addressing	نشانی دهی نسبی
relative deformation	تغییر شکل نسبی
relative density	چگالی نسبی
relative error	خطای نسبی
relative frequency	بسامد نسبی
relative humidity	نم نسبی
relative humidity	رطوبت نسبی
relative dispersion	پراکندگی نسبی
relative importance	اهمیت نسبی
relative impediment	محظور شرعی برای عروسی
relative density	دانسیته نسبی
relative density	گرانی ویژه
relative income hypothesis	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative harmonic content	مانده نسبی
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
relative cell reference	ارجاع سل رابطهای
relative refractory period	دوره بی پاسخی نسبی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
a matter of relative importance	موضوعی با اهمیت نسبی
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com