Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 151 (8 milliseconds)
English	Persian
relative precision	دقت نسبی
Other Matches
precision	صراحت
precision	دقیق
precision	صحت فرافت
precision	درستی
precision	استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
precision	دقت
precision	استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
precision	تعداد ارقام یک عدد
precision	عدد ذخیره شده در یک کلمه
precision	اندازه گیری دقیق
precision	دقت تیر
precision	بسیار دقیق بودن
precision	رقم دقت
precision drill	مته کردن دقیق
precision measurment	سنجش دقیق
long precision	با دقت بالا
long precision	دقت زیاد
multiple precision	دقت چند برابر
precision adjustment	تنظیم تیر دقیق
precision adjustment	تنظیم دقیق تیر
precision bore	سوراخ کردن دقیق
precision casting	ریخته گری دقیق
precision coefficient	ضریب دقت
precision adjustment	تنظیم دقیق
precision engineering	مهندسی ابزار دقیق
short precision	دقت کوتاه
single precision	تک دقتی
single precision	با دقت معمولی
single precision	دقت تک
single precision	دقت یگانه
triple precision	با دقت سه برابر
triple precision	دقت سه برابر
precision tool	ابزار دقیق
precision sweep	روبش دقیق
precision scale	مقیاس دقیق
precision lathe	ماشین تراش دقیق
precision instrument	سنجه دقیق
precision index	نمایه دقت
precision fire	تیر دقیق
precision engineering	تکنیک ابزار دقیق
single precision	دقت واحد
short precision	دقت کم
precision balance	ترازوی دقیق
precision tools	الات دقیق
arm of precision	اسلحه دقیق
precision levelling	ترازیابی دقیق
degree of precision	درجه دقت
double precision	دقت
extended precision	دقت توسعه یافته
double precision	دقت مضاعف
double precision	مضاعف
finite precision numbers	استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد
precision spirit level	ترازوی دقیق
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
relative	اضافی
relative	اعتباری
relative	نسبی
relative	راجع
relative	خویشاوند
relative	خودی نسبی
relative	وابسته
relative value	مقدار نسبی
self relative	نسبت بخود
self relative	نسبی
relative	پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
relative	دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
relative	اختلاف بین یک عدد و مقدارواقعی آن
relative	وسیله ورودی
relative	منسوب
relative	آنچه با دیگری مقایسه شود
relative	محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relative	نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
relative	اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
relative permeability	ضریب نفوذپذیری
relative majority	اکثریت نسبی
relative permeability	نفوذپذیری نسبی
relative permitivity	گذردهی نسبی
relative permittivity	ضریب دی الکتریک
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative location	قرار دادن
relative nullity	بطلان نسبی
relative movement	حرکت نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
relative location	ترتیب نسبی
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
relative minimum	حداقل نسبی
relative prices	قیمتهای نسبی
relative complement	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
relative humidity	رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
relative conjunction	حرفربط
relative clause	ربطی
relative clause	شبهجمله
self relative address	نشانی نسبی
relative motion	حرکت نسبی
relative wind	باد نسبی
relative viscosity	گرانروی نسبی
relative velocity	سرعت نسبی
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
relative term	لفظ نسبی
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
relative solvation	حلالپوشی نسبی
relative solubility	انحلالپذیری نسبی
relative pronoun	ضمیر موصول
relative aperture	نسبت فاصله کانونی
relative aperture	ضریب کانونی عدسی
relative bearing	سمت نسبی ناو
relative bearing	جهت نسبی
relative code	کد نسبی
relative coding	برنامه نویس نسبی
relative coding	برنامه نویسی نسبی
relative compaction	تراکم نسبی
relative bearing	گرای نسبی
relative deformation	تغییر شکل نسبی
relative adjective	صفت موصولی
relative addressing	نشان دهی نسبی
relative addressing	ادرس دهی رابطهای
relative pronouns	ضمیر موصول
maternal relative	خویشاوند مادری
of relative importance	دارای اهمیت نسبی
of relative importance	نسبتامهم
paternal relative	خویشاوند پدری
paternal relative	اقارب پدری
relative address	نشانی نسبی
relative address	آدرس نسبی
relative addressing	نشانی دهی نسبی
relative density	چگالی نسبی
relative density	دانسیته نسبی
relative humidity	رطوبت نسبی
relative impediment	محظور شرعی برای عروسی
relative importance	اهمیت نسبی
relative in law	خویشاوند سببی
relative income	درامد نسبی
relative humidity	نم نسبی
relative frequency	بسامد نسبی
relative density	گرانی ویژه
relative dispersion	پراکندگی نسبی
relative error	خطای نسبی
relative cell reference	ارجاع سل رابطهای
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
relative refractory period	دوره بی پاسخی نسبی
a matter of relative importance	موضوعی با اهمیت نسبی
relative harmonic content	مانده نسبی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
relative income hypothesis	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com