Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
relative refractory period	دوره بی پاسخی نسبی
Other Matches
refractory period	دوره بی پاسخی
absolute refractory period	دوره بی پاسخی مطلق
refractory	ناگداز
refractory	گردنکش
refractory	مقاوم
refractory	سرکش
refractory	سرسخت جسم نسوز
refractory	نسوز
refractory	ماده ساختمانی نسوز
refractory clay	خاک نسوز
refractory oxide	اکسید دیرگداز
refractory oxide	اکسید نسوز
refractory enamel	لعاب نسوز
refractory coating	پوشش نسوز
refractory brick	اجر نسوز
refractory cement	سیمان نسوز
refractory material	ماده دیرگداز
refractory material	ماده نسوز
refractory metal	فلز دیرگداز
refractory mortar	ملاط نسوز
plastic refractory clay	گل نسوز چسب دار
relative	راجع
relative	نسبی
relative	خویشاوند
relative	خودی نسبی
relative	وابسته
relative	منسوب
relative	محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relative	نوشتن برنامه با استفاده ازدستورات آدرس مربوطه
relative	اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
relative	دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
relative	اختلاف بین یک عدد و مقدارواقعی آن
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
relative	وسیله ورودی
relative	پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
relative	آنچه با دیگری مقایسه شود
relative	اضافی
self relative	نسبی
self relative	نسبت بخود
relative value	مقدار نسبی
relative	اعتباری
relative dispersion	پراکندگی نسبی
relative error	خطای نسبی
relative frequency	بسامد نسبی
relative impediment	محظور شرعی برای عروسی
relative humidity	نم نسبی
maternal relative	خویشاوند مادری
paternal relative	اقارب پدری
paternal relative	خویشاوند پدری
relative humidity	رطوبت نسبی
of relative importance	دارای اهمیت نسبی
relative coding	برنامه نویسی نسبی
relative density	دانسیته نسبی
relative bearing	سمت نسبی ناو
relative bearing	گرای نسبی
relative bearing	جهت نسبی
relative coding	برنامه نویس نسبی
relative compaction	تراکم نسبی
relative deformation	تغییر شکل نسبی
relative density	چگالی نسبی
relative density	گرانی ویژه
relative aperture	نسبت فاصله کانونی
relative aperture	ضریب کانونی عدسی
relative code	کد نسبی
of relative importance	نسبتامهم
relative address	نشانی نسبی
relative address	آدرس نسبی
relative addressing	نشانی دهی نسبی
relative addressing	ادرس دهی رابطهای
relative addressing	نشان دهی نسبی
relative adjective	صفت موصولی
relative solubility	انحلالپذیری نسبی
relative prices	قیمتهای نسبی
relative precision	دقت نسبی
relative plot	موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
relative permittivity	ضریب دی الکتریک
relative permitivity	گذردهی نسبی
relative permeability	نفوذپذیری نسبی
relative permeability	ضریب نفوذپذیری
relative nullity	بطلان نسبی
relative solvation	حلالپوشی نسبی
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
relative term	لفظ نسبی
relative complement	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
relative humidity	رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
relative conjunction	حرفربط
relative clause	ربطی
relative clause	شبهجمله
self relative address	نشانی نسبی
relative viscosity	گرانروی نسبی
relative velocity	سرعت نسبی
relative value of pieces	ارزش نسبی سوارها
relative movement	حرکت نسبی
relative location	ترتیب نسبی
relative jurisdiction	صلاحیت نسبی
relative wind	باد نسبی
relative pronoun	ضمیر موصول
relative pronouns	ضمیر موصول
relative income	درامد نسبی
relative in law	خویشاوند سببی
relative importance	اهمیت نسبی
relative location	قرار دادن
relative majority	اکثریت نسبی
relative minimum	حداقل نسبی
relative maximum	ماکزیمم نسبی
relative maximum	حداکثر نسبی
relative motion	حرکت نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
relative cell reference	ارجاع سل رابطهای
a matter of relative importance	موضوعی با اهمیت نسبی
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
relative harmonic content	مانده نسبی
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
relative income hypothesis	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
coefficient of relative efficiency organ	ضریب نسبی کارایی سازمان
on period	مدت رسانایی
period	گذشت زمان
period	فاصله زمان
period	دوره زمان
at a later period	بعدها
period	دوران
period	روزگار نوبت
period	دوره تناوبی
period	زمان
period	لحظه
period	نقطه
period	منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period	کمال
period	نتیجه غایی
period	مکث
period	دوره تناوب
period	تناوب
at a later period	در موقع دیگر
period	آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period	مدت زمان
period	عادت ماهانه
period	زمان تناوب پریود
period	نوبت مرحله
period	زمان تناوب دوره
period	طمث
period	حد
period	موقع
period	مدت
period	دوره
period	گاه
period	عصر
period	قاعده زنان
period	پایان
period	جمله کامل
period	نقطه پایان جمله
period	گردش
off period	مدت نارسانایی
period	نوبت ایست
period	وقت روزگار
time period	گذشت زمان
quarterly period	سه ماه
three-month period	سه ماه
transition period	دوره انتقال
cooling-off period	دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period	دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period	دوره ملایمت
cooling off period	دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period	دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period	دوره ملایمت
three-month period	دوره سه ماهه
quarterly period	دوره سه ماهه
time period	فاصله زمان
the girls of the period	دختران امروزی
period of hire	مدت اجاره
short period	دوره کوتاه
sidereal period	دوره تناوب نجومی
sidereal period	پریودنجومی
synodic period	month lunar
synodic period	دوره تناوب هلالی
synodic period	پریودهلالی
third long period	تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to	بپایان رساندن
transattack period	زمان اجرای تک اتمی
wave period	زمان تناوب امواج دریا
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .	همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
second long period	تناوب بزرگ دوم
scan period	دورهء پویش
Safavid period	دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
earthquake period	دوره تناوب زلزله
time period	دوره زمان
transattack period	مدت ادامه تک اتمی
For a period of one month.	به مدت یک ما ؟
remainder of the period	باقیمانده مدت
rest period	دوره استراحت
retention period	دوره ابقا
retrace period	دوره بازگشت
right for a prescribed period	رقبی
transition period	دوره گذار
action period	دوره کنش
light period	دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
probationary period	دوره ازادی مشروط
practice period	دوره تمرین
measuring period	مدت سنجش

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com