English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (5 milliseconds)
English Persian
relief emboss برجسته
relief emboss نقشه برجسته
Other Matches
emboss پوشاندن
emboss اندودن
emboss مزین کردن پرجلوه ساختن
emboss برجسته کردن
relief خلاص کردن
relief نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief کم کردن
by way of relief برای تنوع
in relief بطور برجسته
in relief برجسته
out relief دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief well چاه بارشکن
relief well چاه تخلیه
relief well چاه فشارشکن
relief نقشه برداری عوارض زمین
relief اسودگی
relief راحتی
relief تشفی
relief برجسته کاری
relief خط بر جسته
relief حجاری برجسته
relief تسکین
relief فراغت ازادی
relief رفع نگرانی
relief اعانه
relief کمک
relief ترمیم اسایش خاطر
relief گره گشایی جبران
relief جانشین
relief شکل فاهری و پست و بلندی
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief رهایی
relief معافیت
relief امداد
relief تحفیف
relief کاهش
relief تسکینی
relief maps نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief map نقشه برجسته نما
relief map نقشه برجسته
relief interval استراحت متناوب
relief valve شیر خلاص
relief valve شیر فشارشکن
relief valve شیر اطمینان
relief of sentry عوض نگهبان
relief time زمان استراحت
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
stucco relief گچبریهای برجسته
relief [from pain] تسکین [درد]
high relief برجستگی زیاد
bas-relief برجسته کاری
debt relief بخشش بدهکای
debt relief صرف نظر از بدهکاری
tax relief کاهشمبلغمالیاتی
relief printing چاپگربرجسته
relief [from pain] کاهش درد
work relief استراحت توام با کار
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
terrain relief پستی وبلندی زمین
terrain relief شکل فاهری زمین
relief in place تعویض یکانها در محل
eleemosinary relief دستگیری خیر خواهانه یامجانی
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
emergency relief رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief رهایی از بلایا
basso relief برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
bas relief برجسته کوتاه
low relief نقش نیم برجسته
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
relief in place تعویض در محل
relief hole سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund وجوه اعانه
relief commander گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle زاویه خلاصی
relief angle زاویه ازاد
refugee relief کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
outdoor relief اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief اعانه
pauper relief بینوایان
refugee relief نجات پناهندگان
pressure-relief valve دریچهتخلیهفشار
prossure relief valve شیر خلاص فشار
air relief cock مجرای تهویه
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
pressure relief valve دریچهتخلیهفشار
air relief valve دریچههوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com