Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
English
Persian
relief fund
وجوه اعانه
Other Matches
fund
اعتبار مالی
fund
اعتبار
fund
صندوق
fund
وجوه
fund
سرمایه گذاری کردن
fund
تهیه وجه کردن
fund
پشتوانه
fund
سرمایه ثابت یاهمیشگی
fund
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
fund
سرمایه
fund
وجه
fund
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund
ذخیره
fund
موجودی دارائی
fund
موجودی سرمایه
fund
دارائی
loan fund
صندوق وام
aid fund
صندوق تعاون
contingency fund
وجوه احتیاطی
imprest fund
اعتبار مربوط به پرداخت مساعده
trust fund
سپرده
blended fund
سرمایههای بهم منظم شده
emergency fund
وجوه اضطراری
capital fund
وجوه سرمایه
current fund
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
current fund
نقدینه
contingent fund
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
consolidated fund
سرمایه ذخیره
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
guarantee fund
سپرده تضمینی
amortization fund
وجه استهلاک
trust fund
وجه امانی
trust fund
سرمایه امانی
trust fund
وجوه متراکم شده
trust fund
وجوه پس انداز شده
trust fund
سپرده امانی
trust fund
وجوه سپرده
fund code
کد اعتبارات
imprest fund
اعتبار مساعده
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
revolving fund
تنخواه گردان
revolving fund
اعتبار در گردش
sinkin fund
وجوه استهلاکی
sinking fund
وجه استهلاکی
sinking fund
ذخیره مخصوص پرداخت دیون ملی و مملکتی
sinking fund
دخیره استهلاک دین
sustentation fund
اعانه برای روحانیون بی نوا
unemployment fund
صندوق تامین بیکاری
slush fund
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
benevolent fund
کمکبهانجمنخیریه
depositary for a fund
سپرده برای یک صندوق
reserve fund
وجوه اندوخته
reserve fund
وجوه ذخیره
fund-raising
گردآوری اعانه
pension fund
صندوق بازنشستگی
provident fund
وجوه احتیاطی
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
point fund
پاداش پایان فصل
reserve fund
سرمایه احتیاطی
relief well
چاه فشارشکن
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief
نقش یا گل برجسته
[این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
in relief
بطور برجسته
in relief
برجسته
relief well
چاه بارشکن
relief well
چاه تخلیه
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief
خلاص کردن
relief
تشفی
relief
برجسته کاری
relief
اسودگی
relief
خط بر جسته
relief
حجاری برجسته
relief
تسکین
relief
ترمیم اسایش خاطر
relief
کم کردن
relief
نقشه برداری عوارض زمین
relief
شکل فاهری و پست و بلندی
relief
رهایی
relief
معافیت
relief
کاهش
relief
تسکینی
relief
جانشین
relief
گره گشایی جبران
relief
کمک
relief
راحتی
relief
فراغت ازادی
by way of relief
برای تنوع
relief
تحفیف
relief
امداد
relief
اعانه
relief
رفع نگرانی
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
social insurance fund
صندوق بیمههای اجتماعی
chaplain activities fund
اعتبارمسجد
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
electronic fund transfer
ارسال الکترونیکی دارائی
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
deposit fund account
حساب تشکیل سرمایه
deposit fund account
اعتبار تشکیل سرمایه
exchanged stabilization fund
صندوق تثبیت ارز
international monetary fund
صندوق بین المللی پول
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
personal deposit fund
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
high relief
برجستگی زیاد
bas-relief
برجسته کاری
relief printing
چاپگربرجسته
refugee relief
نجات پناهندگان
to stand out in relief
برجسته یا روشن بودن
tax relief
کاهشمبلغمالیاتی
debt relief
صرف نظر از بدهکاری
shaded relief
عوارض مشخص یا بسیارناهموار
debt relief
بخشش بدهکای
terrain relief
پستی وبلندی زمین
terrain relief
شکل فاهری زمین
to bring out in relief
برجسته یا روشن کردن
relief
[from pain]
تسکین
[درد]
relief
[from pain]
کاهش درد
work relief
استراحت توام با کار
stucco relief
گچبریهای برجسته
eleemosinary relief
دستگیری خیر خواهانه یامجانی
pauper relief
اعانه
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
narrative relief
نقش برجسته روایتی
narrative relief
نقش برجسته توصیفی
low relief
نقش نیم برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
basso relief
برجسته کوتاه
high relief
نقش تمام برجسته
high relief
نقوش برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
half relief
نیم برجسته
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief
رهایی از بلایا
pauper relief
بینوایان
refugee relief
کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
relief interval
استراحت متناوب
relief time
زمان استراحت
relief of sentry
عوض نگهبان
relief maps
نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief map
نقشه برجسته نما
relief map
نقشه برجسته
relief in place
تعویض یکانها در محل
relief valve
شیر فشارشکن
relief in place
تعویض در محل
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief valve
شیر خلاص
relief angle
زاویه ازاد
relief angle
زاویه خلاصی
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief emboss
برجسته
relief emboss
نقشه برجسته
relief valve
شیر اطمینان
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
prossure relief valve
شیر خلاص فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pressure-relief valve
دریچهتخلیهفشار
pressure relief valve
دریچهتخلیهفشار
air relief valve
دریچههوا
air relief cock
مجرای تهویه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com