English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Other Matches
batch processing پردازش دستهای
batch processing دسته پردازی
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
remote processing پردازش از راه دور
batch یک مجموعه
batch اندازه مخلوط بتن
batch ابخوره
batch مین اطلاعات سفید
batch در گروههای مربوطه و در یک ماشین
batch فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
batch مقدار نان دریک پخت
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch مجموعه
batch قسمت
batch یک پارتی
batch یک دست
batch مقدار
batch سری
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch دسته کردن مجموع کردن
batch سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch قرار دادن موضوعات در گروهها
batch قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch گروه
batch یک محموله
batch دستهای
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batch دسته
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch number شماره مرجع و یک دسته
batch compiler کامپایلردستهای
batch costing تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
batch costing تعیین قیمت سفارش کالا
batch file فایل دستهای
batch patenting پاتنت کردن منقطع
batch process فرایند پیمانهای
batch process فرایندناپیوسته
batch compiler همگردان دستهای
batch production تولید زیاد یک نوع کالا
batch production تولیدانبوه
batch quantity کمیت گروهی
batch total جمع کل دسته
batch mixer مخلوط کن ضربهای
batch mode باب دستهای
batch type furnace کوره نوع منقطع
remote یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote جزئی
remote از راه دور
remote پرت
remote دور دست
remote جزئی کم
remote بعید
remote متحرک
remote کنترل از راه دور
remote دور دوردست
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote دور
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote دوردست
remote station ایستگاه راه دور
remote terminal ترمینال دوردست
remote memory حافظه دور
remote consol پیشانه دور دست
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote access دستیابی از راه دور
remote access دستیلبی از دور
remote terminal ترمینال راه دور
remote terminal پایانه دور دست
remote site محل دور افتاده
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote terminal پایانه راه دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control کنترل از راه دور
remote control ریموت کنترل
remote servicing نگهداری از راه دور
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control فرمان از راه دور
remote control سیستم فرمان دور
remote control کنترل از دور
remote control فرمان از دور
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
remote future آینده دور
remote control کنترل از دور
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از راه دور
remote control فرمان از دور
remote job entry ادخال کار از دور
remote associations test ازمون تداعیهای دور
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote cut off valve لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote control terminal دکمهکنترلازراهدور
remote-control arm بازویکنترلخارجی
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
remote control unit کنترل از دور
remote control unit فرمان از دور
remote control unit فرمان از راه دور
remote control unit کنترل از راه دور
remote control sensor کنترلازراهدور
remote control unit ریموت کنترل
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
channel changer [rare for: remote control] ریموت کنترل
channel changer [rare for: remote control] کنترل از راه دور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از راه دور
processing program برنامه پردازش
processing symbol علامت پردازش
processing program برنامه پردازشی
processing of the order انجام سفارش
processing unit واحد پردازش
processing element عنصر پردازشی
priority processing پردازش اولیه
priority processing اولویت پردازی
nonoverlap processing نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
overlap processing پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
parallel processing پردازش موازی
picture processing پردازش تصویری
post processing پس پردازی
post processing پس پردازش
processing unit واحدپردازشگر
processing unit واحد پردازنده
concurrent processing پردازش همزمان
command processing پردازش دستورالعمل
serial processing پردازش سری
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
text processing پردازش متن
sequential processing پردازش ترتیبی
simultaneous processing پردازش همزمان
continuous processing پردازش پیوسته
cooperative processing سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
random processing با دست یابی تصادفی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
random processing پردازش تصادفی
background processing پردازش زمینهای
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
demand processing پردازش بر اساس نیاز
serial processing پردازش نوبتی
data processing داده پردازی
distrubuted processing پردازش توزیعی
document processing پردازش مدرک
document processing متن پردازی
data processing امایش اطلاعات
call processing فراخوان پردازی
file processing پرونده پردازی
file processing پردازش فایل
foreground processing پردازش پیش صحنی
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
data processing پردازش داده ها
data processing مرتب کردن داده ها
data processing تهیه اطلاعات
direct processing پردازش مستقیم
data processing پرورش اطلاعات
data processing تهیه و تولیداطلاعات
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
word processing پردازش کلمه
list processing پردازش لیست
list processing لیست پردازی
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
information processing تقویم اخبار
image processing تصویر پردازی
information processing پردازش اطلاعات
information processing نتیجه گیری ازاخبار
image processing پردازش تصویر
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
transaction oriented processing پردازش تغییرگرا
automated data processing پردازش داده به صورت خودکار
string processing languages زبانهای پردازش رشته
businedd data processing داده پردازی تجاری
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
automatic data processing پردازش خودکار داده ها
administrative data processing پردازش دادههای اداری
unit central processing واحد پردازش مرکزی
word processing center مرکز پردازش کلمه
word processing operator متصدی پردازش کلمه
word processing society انجمن پردازش کلمه
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
word processing system سیستم پردازش کلمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com