Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (12 milliseconds)
English
Persian
remote control
کنترل از دور
remote control
فرمان از دور
remote control
فرمان از راه دور
remote control
سیستم فرمان دور
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control
کنترل از راه دور
remote control
کنترل از دور
remote control
فرمان از دور
remote control
فرمان از راه دور
remote control
کنترل از راه دور
remote control
ریموت کنترل
Search result with all words
remote control sensor
کنترلازراهدور
remote control terminal
دکمهکنترلازراهدور
remote-control arm
بازویکنترلخارجی
channel changer
[rare for: remote control]
کنترل از دور
remote control unit
کنترل از دور
channel changer
[rare for: remote control]
فرمان از دور
remote control unit
فرمان از دور
channel changer
[rare for: remote control]
فرمان از راه دور
remote control unit
فرمان از راه دور
channel changer
[rare for: remote control]
کنترل از راه دور
remote control unit
کنترل از راه دور
channel changer
[rare for: remote control]
ریموت کنترل
remote control unit
ریموت کنترل
Other Matches
remote
دور
remote
از راه دور
remote
دوردست
remote
با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote
دور دوردست
remote
کنترل از راه دور
remote
متحرک
remote
بعید
remote
یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote
جزئی کم
remote
پرت
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
جزئی
remote
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote
کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote
دور دست
remote access
دستیلبی از دور
remote-controlled
دستگاهکنترلازراهدور
remote future
آینده دور
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing
پشتیبانی از راه دور
remote maintenance
پشتیبانی از راه دور
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
remote access
دستیابی از راه دور
remote terminal
ترمینال راه دور
remote terminal
پایانه دور دست
remote station
ایستگاه راه دور
remote terminal
ترمینال دوردست
remote terminal
پایانه راه دور
remote station
ایستگاه دوردست
remote station
ایستگاه دور دست
remote site
محل دور افتاده
remote processing
پردازش از راه دور
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote memory
حافظه دور
remote consol
پیشانه دور دست
remote-controlled points
نقطهکنترلازراهدور
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
remote cut off valve
لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote job entry
ادخال کار از دور
remote associations test
ازمون تداعیهای دور
self control
مسک نفس
to keep under control
تحت نظارت نگه داشتن
self control
قوه خودداری
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
self control
خودداری
self control
کف نفس
control
کنترل کردن
control
فرمان
control
توپزن دقیق
control
نظارت و ممیزی کردن
control
نظارت کردن
control
بازرسی کردن
control
کنترل کردن فرمان
control
اختیار
control
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازدید
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
بازرسی
control
کنترل بازبینی
control
کاربری
control
کنترل
control
نظارت
control
مهار
control
کنترل کردن مهار کردن
control
واپاد
self-control
خودگردانی
self-control
خودداری
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
self-control
خویشتنداری
control
نظارت کردن تنظیم کردن
organization control
کنترل سازمانی
net control
کنترل شبکه
level control
کنترل سطح
lateral control
کنترل در عرض جبهه
lateral control
کنترل جانبی
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
output control
تنظیم انرژی خروجی
hold control
نافم همزمانی
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
hue control
پیچ فام
shading control
پیچ فام
ignition control
کنترل احتراق
image control
کنترل تصویر
indirect control
کنترل غیرمستقیم
input control
کنترل ورودی
intensity control
پیچ رنگ
intensity control
کنترل شدت
peaking control
نافم اوج دهندگی
lever control
کنترل اهرمی
lift control
کنترل اسانسور
lighting control
کنترل روشنایی
inventory control
کنترل موجودی
material control
کنترل مواد
manual control
کنترل دستی
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
manpower control
کنترل نیروی انسانی
line control
کنترل خط
linearity control
نافم خطی
load control
تنظیم با بار خارجی
loop control
کنترل حلقه زنی
minor control
کنترل ضعیف
minor control
کنترل کم
light control
کنترل نور
light control
کنترل روشنایی
numerical control
کنترل عددی
net control
ایستگاه کنترل شبکه
motor control
کنترل حرکتی
monetary control
نظارت پولی
monetary control
کنترل پولی
mixture control
کنترل مخلوط
magnetci control
کنترل فرمان مغناطیسی
control zone
منطقه کنترل هوایی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
erosion control
جلوگیری از فرسایش
error control
کنترل خطا
esi control
control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control
کنترل ارز
exchange control
نظارت ارز
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
electric control
کنترل الکتریکی
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
disaster control
روش کنترل سوانح
control zone
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control
کنترل مغزی
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control
تنظیم با بلور
cursor control
کنترل مکان نما
damage control
کنترل خسارات
damage control
کنترل کردن خسارات
damage control
اسیب گیری
data control
کنترل داده ها
decentralized control
کنترل غیر تمرکزی
delusion of control
هذیان کنترل شدگی
digital control
کنترل دیجیتالی
direct control
کنترل مستقیم
exchange control
کنترل ارزی
experimental control
کنترل ازمایشی
external control
کنترل خارجی
flood control
سیل بندی
flow control
کنترل جریان
fly control
برج کنترل
fly control
قسمت کنترل پرواز
focusing control
تنظیم تمرکز
forms control
کنترل فرم ها
framing control
پیچ تنظیم تصویر
frequency control
کنترل فرکانس
geodetic control
نقاط کنترل ژئودزی
geodetic control
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control
نظارت دولتی
government control
کنترل دولتی
grid control
کنترل شبکه
ground control
کنترل زمینی
flight control
سیستم کنترل هواپیماها
flight control
کنترل پرواز
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control
کنترل میدان
fighter control
کنترل شکاریها
fighter control
کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control
اطفاء حریق
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
fire control
سیستم کنترل اتش
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control
کنترل اتش
fire control
دستگاه کنترل اتش توپخانه
fire control
کنترل یا هدایت اتش
fiscal control
نظارت مالی
fiscal control
کنترل مالی
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
traffic control
کنترل عبور و مرور
colour control
کنترلرنگ
control box
جعبهکنترل
control deck
کنترلعرشه
control keys
کلیدهایکنترل
control knob
دکمههایکنترل
control knobs
دکمهکنترل
control pad
صفحهکنترل
control room
اتاقکنترل
control stand
جایگاهکنترل
control valve
دریچهیکنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com