English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote station ایستگاه راه دور
Other Matches
remote وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote دوردست
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote پرت
remote دور
remote جزئی کم
remote بعید
remote متحرک
remote کنترل از راه دور
remote دور دوردست
remote کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote جزئی
remote از راه دور
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote دور دست
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از دور
remote control کنترل از دور
remote control کنترل از دور
remote control فرمان از دور
remote control ریموت کنترل
remote control فرمان از راه دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
remote servicing نگهداری از راه دور
remote control کنترل از راه دور
remote control سیستم فرمان دور
remote control فرمان از راه دور
remote future آینده دور
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
remote processing پردازش از راه دور
remote memory حافظه دور
remote site محل دور افتاده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote consol پیشانه دور دست
remote terminal پایانه دور دست
remote terminal ترمینال راه دور
remote access دستیابی از راه دور
remote access دستیلبی از دور
remote terminal ترمینال دوردست
remote terminal پایانه راه دور
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote control unit فرمان از راه دور
remote job entry ادخال کار از دور
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
remote cut off valve لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote associations test ازمون تداعیهای دور
remote control unit کنترل از دور
remote control sensor کنترلازراهدور
remote-control arm بازویکنترلخارجی
remote control unit فرمان از دور
remote control unit کنترل از راه دور
remote control terminal دکمهکنترلازراهدور
remote control unit ریموت کنترل
channel changer [rare for: remote control] کنترل از دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control] ریموت کنترل
channel changer [rare for: remote control] فرمان از راه دور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از راه دور
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station ایستگاه رله مخابراتی
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
station پست
station محل
station پاسگاه
station محل ماموریت
station مستقرکردن
station استقرار یافتن
station مقام مستقرکردن
station رتبه
station ایستگاه
sub station پست فرعی
station جایگاه
station مرکز
station جا درحال سکون
station وقفه
station سکون پاتوق
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station موقعیت اجتماعی وضع
station پایگاه
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station یا مقصد استفاده میشود
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
on station رسیدن به هدف
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
on station روی هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station اماده باش بالای هدف
station درپست معینی گذاردن
pumping station تلمبه خانه
station car اتومبیل استیشن
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station bill جدول محلها
repeater station مرکز تقویت کننده
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
slave station ایستگاه فرعی
relay station ایستگاه واسطه
relay station ایستگاه رله
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
station house مرکزکلانتری
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
control station ایستگاه کنترل
reading station ایستگاه خواندن
railway station ایستگاه راه اهن
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
station model مدلهواشناسی
station entrance ورودیایستگاه
station circle چرخههواشناسی
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
intercom station ایستگاهداخلی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
station platform سکویایستگاه
train station ایستگاهقطار
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station حوزهرایگیری
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station ایستگاهزیرزمینی
transmitting station ایستگاهارسال
work station محل کار
wireless station ایستگاه بی سیم
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station مرکز مشترک
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station house ایستگاه راه اهن
telephone station جایگاه تلفن
telephone station تلفن خانه
wireless station فرستنده
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
traverse station ایستگاه پیمایش
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
to station oneself مقیم شدن
to station oneself جا گرفتن
tide station ایستگاه جزر و مد
station house ایستگاه کلانتری
power station نیروگاه
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
weather station ایستگاه هواشناسی
fire station ایستگاه اتش نشانی
fire station پست اتش نشانی
fire station اداره اتش نشانی
clearing station پست تخلیه بیماران
climatological station ایستگاه هواشناسی
courier station دفترنامه رسانان
courier station دفتر پیک
courier station مقرر پیک
weather station ایستگاه هوا شناسی
transformer station پست ترانسفورماتور
converter station پست ترانسفورماتور
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
coast station ایستگاه ساحلی
close station افراد بدو مرخص
close station خدمه بدو مرخص
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
fire station مرکز اتش نشانی
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com