Dictiornary-Farsi | render a wall | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (2 milliseconds)

English	Persian
render a wall	استرکشی دیوار


Search result with all words

render plaster on the wall	گچ مالیدن
render plaster on the wall	اندود کردن
Other Matches

render	گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render	دوباره دادن
render	استرداد
render	دراوردن
render	ارائه دادن ترجمه کردن
render	منتقل کردن
render	تسلیم داشتن دادن
render	تحویل دادن
to render homage to somebody	به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن
to render homage to somebody	کسی را بزرگداشتن
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage	ادای احترام کردن
to render a ssistance	مساعدت کردن
to render homage to somebody	به کسی ادای احترام کردن
render safe	به ضامن کردن مین
to render homage	بزرگداشتن
to render homage	تکریم و وفاداری نشان دادن
to render a ssistance	همراهی کردن
render safe	بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
render judgement on	حکم کردن درباره کسی
our offer to render a service	حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
wall-to-wall	از دیوار به دیوار
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
wall-to-wall	[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall	فراگیر
wall-to-wall	همه جانبه
wall-to-wall	فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall	کامل
wall-to-wall	همگانی
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
the wall	پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall	سرتاسری
wall	دیواری
wall	دیوارکشیدن
wall	مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall	حصار دار کردن
wall	محصورکردن
wall	حصار
wall	محصور کردن
wall	تیغه کشیدن دیوار
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall	دیوار
wall	جدار
wall	دیواره
wall opening	روزنه دیوار
wall louse	ترده
wall paint	رنگ دیوار
wall painting	نقاشی دیواری
wall tie	بست دیواری
wall lining	پوشش دیوار
wall socket	پریز روی دیوار
wall socket	پریز دیواری
wall rue	سداب کهنه
wall plate	زیرسری
wall pass	پاس مستقیم
wall paper	کاغذ دیواری
wall louse	موریانه
wall lining	اندود دیوار
to panel a wall	دیواری را تخته کوبی کردن
to peck down a wall	دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
toe wall	دیوار پای خاکریز
toe wall	دیوارضامن پادیوار
town wall	باروی شهر
wailing wall	دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall	دیوارندبه
wall board	تخته برای چوبکاری دیوار
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall entrance	عبور از داخل دیوار
wall eye	چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall eye	چشم مات
wall eye	چشم سفید
wall hanging	تزئینات دیواری
wall insulator	عایق دیوار
wall knot	گره حصیری
wall knot	گره تخت
to encircle with a wall	دیوار یا چینه کشیدن
the picture on the wall	این عکس روی دیوار
hole in the wall <idiom>
wall sockets	پریز های دیواری
wall sockets	پریز های روی دیوار
wall clock	ساعت دیواری
to lean against the wall	به دیوار تکیه دادن
fruit-wall	چفته
dwarf wall	دیوار نیمه
curtain-wall	تیغه
conservative wall	دیوار باغچه
choir-wall	[دیواره ی جداکننده جایگاه]
batter of wall	میل دیوار
handwriting on the wall <idiom>
drive someone up a wall <idiom>	از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
Qibla wall	دیوارکیبلا
monitor wall	دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall	دیوارکناری
cell wall	دیوارهسلولی
bund wall	دیوارمرکب
brick wall	آجردیوار
back wall	دیوارپشتی
wall sockets	پریز ها
start wall	دیوارهشروع
tank wall	دیوارهنانکر
turning wall	دیواربازگشت
To drive someone up the wall.	کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall	دیوارموج
wall tent	چادردیوارهدار
wall stud	تیرچوبدیواری
wall light	چراغدیواری
wall lantern	فانوسدیواری
wall grille	شبکهدیواری
wall and rails	دیواروریلها
wing wall	دیواره جانبی
to deafen a wall	عایق کردن دیوار
lining of the wall	پوشش روی دیوار
gap in a wall	شکاف دردیوار
gable wall	دیوار لچکی
batter of a wall	شیب دیوار
gable wall	دیوار سنتوری
bearing wall	دیوار باربر
fruit wall	چفته
front wall	دیوار جلو
front wall	دیوار مقابل اسکواش
batter of a wall	میل دیوار
gravity wall	دیوار وزنی
guide wall	دیواره راهنما
key wall	دیوار اب بند
it sprang from the wall	ازدیوار رویید
interior wall	دیوار داخلی
insulated wall	دیواره عایق
fresco a wall	اب رنگ زدن
head wall	دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
base of wall	روپی
training wall	دیواره راهنما
bearing wall	دیوار بارگیر
fresco a wall	دیوار سفید کرده را
flare wall	دیوار حائل خاکریز پل
common wall	دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
coping of a wall	قرنیس روی دیوار
decorated wall	دیوار تزیینی
cut off wall	دیوار جداکننده
coping of a wall	در پوش روی دیوار
cross wall	دیوار همبر
cross wall	دیوار پلهای عرضی
curtain wall	دیوار پردهای
enclosure wall	دیوار بر
wall bracket	طاقچه
common wall	دیوار مشترک
bench wall	دیوار تکیه گاه
fire wall	دیوار اتش بند
face wall	دیوار بر
face wall	ماسک
wall arcade	طاقنما
face wall	نقاب
box wall	صندوقه
clay wall	دیوار چینه
curtain wall	تیغه
to deaden a wall	عایق کردن دیوار
party wall	دیوار مشترک
side wall	دیوار پهلویی
shear wall	دیوار برشی
cavity wall	دیوار صندوقهای
retaining wall	دیوار نگهبان دیوار محافظ
retaining wall	دیوار ضامن
retaining wall	دیوار حائل
Wall Street	مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
sleeper wall	دیوار کرسی
thickness of a wall	ضخامت دیوار
thickness of a wall	کلفتی دیوار
the pictures on the wall	ی روی دیوار
the pictures on the wall	عکس ها
surcharged wall	دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
spine wall	دیوار اساسی
to deafen a wall	دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
spin wall	دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
rear wall	دیوار پشت
quay wall	دیوار بارانداز
apron wall	صفحه پیش بند
outer wall	دیوار خارجی
panel wall	اگین دیوار
banch wall	دیواره محافظ
non bearing wall	دیوار تیغه
banch wall	دیواره پشتیبان
partition wall	دیوار تیغه
partition wall	دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall	تیغه
approach wall	دیواره ورودی
an interstice in a wall	ترک در دیوار
cavity wall	دیوار دو جداره
cavity wall	دیوارتوخالی
pellitory of the wall	اذن الفار
wall wort	اذن الفار
pise wall	چینه
plinth of a wall	ازاره
one brick wall	دیوار یک اجره
Loudon's hollow wall	[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
to talk to a [brick] wall <idiom>	با دیوار حرف زدن [اصطلاح]
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
load-bearing wall	دیوار حمال
concrete core wall	دیوار با هسته بتنی
gate chamber wall	جایگاه حرکت دریچه
swivel wall lamp	لامپچرخاندیواری