Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
render plaster on the wall
گچ مالیدن
render plaster on the wall
اندود کردن
Other Matches
render a wall
استرکشی دیوار
render
تسلیم داشتن دادن
render
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render
دوباره دادن
render
استرداد
render
دراوردن
render
منتقل کردن
render
تحویل دادن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
to render homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
render safe
به ضامن کردن مین
to render homage to somebody
به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن
render judgement on
حکم کردن درباره کسی
to render homage
اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage
بزرگداشتن
to render homage
تکریم و وفاداری نشان دادن
to render homage to somebody
کسی را بزرگداشتن
render safe
بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
to render a ssistance
مساعدت کردن
to render a ssistance
همراهی کردن
to render homage
ادای احترام کردن
our offer to render a service
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
plaster
گچ کاری کردن اندود
plaster
اندود کردن
plaster
ضمادانداختن
plaster
گچ مالیدن
plaster
مشمع انداختن روی
plaster
گچ زدن
plaster
گچ
plaster
دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
plaster
خمیر مخصوص اندوددیوار و سقف
plaster powder
گچ نرم
lime plaster
اندود اهک
plaster works
گچبری
plaster powder
گرد گچ
plaster lime
اهک اندودکاری
mustard plaster
مشمع خردل
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
plaster bat
گچلعابمخصوصفروفسفالی
land plaster
گج
plaster background
دورنمای گچ کاری
plaster background
مایه گچ کاری سفیدکاری ساختمان
plaster charge
خرج شراپنل
plaster finish
اندود گچ
plaster charge
خرج انفجاری افشان
plaster casts
ریخته گری گچی
plaster of Paris
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster of Paris
گچ پاریس
sticking plaster
مشمع چسب دار مخصوص روی زخم
plaster work
گچکاری
plaster works
گچکاری
plaster cast
ریخته گری گچی
to plaster any one with praise
تعریف زیادبار کسی کردن
to plaster any one with praise
کسیرا زیاد ستودن
plaster of Paris
گچ زنده
plaster casts
قالبگیری گچی
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris
گچ مجسمه سازی
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast
قالبگیری گچی
plaster stone
سنگ گچ
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
My left leg is in plaster .
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
plaster of clay and straw
کاهگل
smooth plaster surface
پاکیزه کردن
plaster cutting knife
کارد گچبری
plaster of lime and ashes
ساروج
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
همگانی
wall-to-wall
سرتاسری
wall-to-wall
فراگیر
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall
حصار
wall
حصار دار کردن
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
تیغه کشیدن دیوار
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall
محصور کردن
wall
دیواره
wall
دیواری
wall
جدار
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall
دیوار
wall-to-wall
کامل
wall
محصورکردن
wall
دیوارکشیدن
wall lining
اندود دیوار
dwarf wall
دیوار نیمه
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
wall louse
موریانه
batter of wall
میل دیوار
wall louse
ترده
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
conservative wall
دیوار باغچه
curtain-wall
تیغه
fruit-wall
چفته
wall eye
چشم سفید
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
wall knot
گره حصیری
toe wall
دیوار پای خاکریز
toe wall
دیوارضامن پادیوار
town wall
باروی شهر
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall
دیوارندبه
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall eye
چشم مات
wall hanging
تزئینات دیواری
wall insulator
عایق دیوار
wall light
چراغدیواری
wall knot
گره تخت
wall lining
پوشش دیوار
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
Qibla wall
دیوارکیبلا
handwriting on the wall
<idiom>
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
bund wall
دیوارمرکب
brick wall
آجردیوار
back wall
دیوارپشتی
hole in the wall
<idiom>
start wall
دیوارهشروع
tank wall
دیوارهنانکر
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall
دیوارموج
wall tent
چادردیوارهدار
wall stud
تیرچوبدیواری
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
wall lantern
فانوسدیواری
wall grille
شبکهدیواری
wall and rails
دیواروریلها
turning wall
دیواربازگشت
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
wall socket
پریز دیواری
wall rue
سداب کهنه
wall plate
زیرسری
wall pass
پاس مستقیم
wall paper
کاغذ دیواری
wall painting
نقاشی دیواری
wall paint
رنگ دیوار
wall opening
روزنه دیوار
wall clock
ساعت دیواری
wall sockets
پریز های دیواری
wall socket
پریز روی دیوار
wall sockets
پریز های روی دیوار
wall sockets
پریز ها
wing wall
دیواره جانبی
wall tie
بست دیواری
insulated wall
دیواره عایق
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
face wall
ماسک
face wall
نقاب
wall bracket
طاقچه
enclosure wall
دیوار بر
decorated wall
دیوار تزیینی
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
curtain wall
دیوار پردهای
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
fresco a wall
اب رنگ زدن
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall
دیواره راهنما
guide wall
دیواره راهنما
gravity wall
دیوار وزنی
gap in a wall
شکاف دردیوار
gable wall
دیوار لچکی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
banch wall
دیواره پشتیبان
banch wall
دیواره محافظ
apron wall
صفحه پیش بند
approach wall
دیواره ورودی
an interstice in a wall
ترک در دیوار
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
cavity wall
دیوار صندوقهای
party wall
دیوار مشترک
base of wall
روپی
batter of a wall
میل دیوار
batter of a wall
شیب دیوار
coping of a wall
در پوش روی دیوار
coping of a wall
قرنیس روی دیوار
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall
دیوار مشترک
clay wall
دیوار چینه
box wall
صندوقه
wall arcade
طاقنما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com