English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
Other Matches
rent اجاره بها
rent اجاره دادن
rent کرایه کردن
rent اجاره کردن
rent کرایه
rent اجاره
rent مال الاجاره
to rent out something کرایه دادن چیزی
rent استیجار
rent ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
rent کرایه اجاره کردن یا دادن
to rent out something اجاره دادن چیزی
i am behind in my rent کرایه خانه ام عقب افتاده است
specified rent اجرت المسمی
rent مال الاجاره منافع
To let (rent out) a house. خانه ای رااجاره دادن
quasi rent شبه اجاره
rack rent اجازه تمام سال
rack rent اجازه گزاف بستن بر
rent proper اجرت المسمی
contratual rent اجاره بهای مقطوع
Can I rent a bungalow? آیا میتوانم یک خانه ویلایی اجاره کنم؟
My rent has been postponed. اجاره ام عقب افتاده است
rent strike پرهیزازپرداختکرایهبهنشانهاعتصاب
cash rent اجاره نقدی
to rack rent حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
tonnage rent حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
economic rent اجاره اقتصادی
crop rent اجاره محصول
economic rent بهره مالکانه
economic rent بهره اقتصادی
explicit rent اجاره داری کردن
explicit rent اجاره بها
quit rent اجرت المثل
dead rent اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
theory of rent نظریه اجاره
implicit rent سهم زمین از کل تولید
instalment of rent اقساط مال الاجاره
life rent اجاره به صورت عمری
Can I rent a flat? آیا میتوانم یک آپارتمان اجاره کنم؟
back rent پس کرایه
back rent کرایه عقب افتاده
assize rent اجاره مسلم ومعین
back rent اجاره پس افتاده
rent free غیر ماجور
arrears of rent اجور معوقه
ground rent حق الارض
rent-free غیر ماجور
assize rent اجرت المسمی
ground rent اجاره عرصه
rent free بی اجاره
rent-free بی اجاره
pepper corn rent اجاره فاهری
pepper corn rent اجاره اعتباری
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
Can I rent a holiday cottage? آیا میتوانم یک ویلا اجاره کنم؟
To rent(lease) a house. خانه ای رااجاره کردن
My rent is 2000 tomanas per month. اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
by the book کتابی
by the book ازروی کتاب
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
book one جلد نخستین
book بداخلاق
book value ارزش دفتری
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book شماره بازیگرخطاکار
book درکتاب یادفترثبت کردن
book دفتر
your book کتاب شما
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
book ثبت کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book کتابتان
book value بهای دفتری
book مجلد دفتر
to book something چیزی را رزرو کردن
the book is out of p کتاب تمام شده است
that is my book کتاب من است
the a of a book خوانندگان کتابی
book فصل یاقسمتی از کتاب
book کتاب
this book is yours این کتاب مال شما ست
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
that book ان کتاب
book one کتاب نخست
that book این کتاب
that is my book این
to book something چیزی را سفارش دادن
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
woman of the book کتابیه
thank tou for that book متشکرم
waste book دفتر باطله
telephnone book دفتر تلفن
text book کتاب درسی
text book کتاب اصلی دریک موضوع
cookery book کتابآشپزی
text book رساله
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book سالنامه
word book کتاب لغت
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book کتاب سفید
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
the book is print کتاب زیر چاپ است
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
the book is my property کتاب مال من است
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
tou book لباس تکواندو
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
time book دفتر ثبت ساعات کار
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to bring to book بازخواست کردن از
word book دیکشنری
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. کتابی را جلد کردن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
when reading a book در حال خواندن کتابی
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
word book واژه نامه
book keeping حسابداری [حسابداری]
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
book a seat جا رزرو کردن
book of matches جعبهکبریت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
bound book کتابپربرگ
spine of the book تیرهپشتیکتاب
log book رخداد نامه
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
book plate برچسب کتاب
service book کتب مذهبی
he stole my book کتابم را دزدیدند
cheque book دفترچه چک
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
cheque book دسته چک
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com