Dictiornary-Farsi | repetitive strain injury | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 141 (7 milliseconds)

English	Persian
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند


Other Matches

repetitive stress injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive stress injury	اسیب ناشی از فشار تکراری
repetitive	بازانجامی
repetitive	مکرر
repetitive	تکراری
repetitive letter	یات آدرس
repetitive letter	نوشته شده است
injury	اسیب
injury	خسارت
injury	جراحت
injury	اذیت
injury	جرح
injury	زخم
injury	لطمه
injury	تخطی تجاوز
injury	اسیب خسارت
injury	صدمه
injury time	وقت تلف شده
birth injury	اسیب تولد
brain injury	اسیب مغزی
to be out of action [because of injury]	غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
civil injury	خسارت مدنی
head injury	اسیب سر
civil injury	اضرار مدنی
whiplash injury	آسیبدیدگیگردندراثرضربه
To make amends to someone for an injury.	وقت از دست رفته جبران کردن
there must be no injury loss in islam	لاضرر و لاضرار فی الاسلام
to die from an injury [a wound]	به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
add insult to the injury <idiom>	نمک رو زخم پاشیدن
as if to add insult to injury <idiom>	با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
attempting to inflict injury	شروع به ایراد جرح
bench by a back injury	خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
add insult to the injury <idiom>	[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
add insult to the injury <idiom>	[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
tympanic membrane injury	آسیب دیدگی پرده گوش
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.	آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to be on the strain	زیادخسته شدن
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
re strain	دوباره صاف کردن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
strain	زور
strain	زیادکشیدن
strain	پیچ دادن
strain	صاف کردن
strain	کوشش زیاد کردن
strain	خسته کردن
strain	تغییر شکل
strain	ضرب دیدگی
strain	کش دادن
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	فشار
strain	کوشش درد سخت
strain	تقلا
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	رگه
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	نژاد
strain	اصل زودبکار بردن
strain	تغییر شکل نسبی
strain	سفت کشیدن
strain	کشیدن
strain	کج کردن پالودن
strain	کشش
strain	کشش بار
strain	کرنش
strain	تجاوز کردن از
strain	سوء استفاده کردن از
strain	افزایش طول نسبی
strain	تغییرشکل
strain	دگردیسی
strain	کشیدگی
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	انبساط
strain	حالت موروثی
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
strain harden	سخت کردن کرنشی
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
eye strain	چشم کوفتگی
eye strain	خستگی چشم
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
torsional strain	فشار پیچشی
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
strain hadening	سخت گردانی سرد
angle strain	کرنش زاویهای
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
shear strain	تغییر شکل برشی
shearing strain	پیچیدگی برشی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
angle strain	کشیدگی زاویهای
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
dielectric strain	بار دی الکتریکی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
front strain	کرنش پیچشی
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
strain hardenability	سخت گردانی سخت
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardness	سختی درجه
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی کشیدگی
strain gauge	کشش سنج
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain hardness	سختی کشی
strain insulator	مقره جداکننده
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
strain rate	میزان تغییر شکل
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی