Dictiornary-Farsi | reply paid | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 67 (5 milliseconds)

English	Persian
reply paid	جواب قبول


Search result with all words

reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
Other Matches

no reply was given him	هیچ پاسخی به او داده نشد
in reply to	در پاسخ
in reply to	در جواب
please reply	لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
reply	پاسخ دادن جواب کتبی
reply	پاسخ
reply	پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply	جواب
reply	جواب شفاهی دفاعیه
it is impolitic reply so soon	صلاح نیست به این زودی پاسخ داده شود
i pause for a reply	منتظر پاسخ هستم
i pause for a reply	خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
negative reply	پاسخ رد
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply [answer]	پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
no reply necessary [NRN]	نیازی به پاسخ نیست.
challenge and reply	ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
Please reply as a matter of urgency.	لطفا فوری پاسخ دهید.
A sharp note(reply).	نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
In response (reply) to your letter.	در جواب نامه تان
A crushing reply(retort).	جواب دندان شکن
I look forward to receiving your reply.	من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
i paid him out well	خوب تلافی بسرش دراوردم
paid-up	فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
well paid	دارای حقوق کافی
i paid him out well	خوب از جلوش درامدم
paid	پرداخت شده
She paid for it with her life .	بقیمت جانش تمام شد
the work was well paid	مزدخوبی برای این کارداده شده
well paid employees	کارمندانی که حقوق خوب
well paid employees	میگیرند
duty paid	گمرک پرداخته
You have paid too much for your car .	اتوموبیلت را گران خریدی
low-paid	کارگرانبادستمزدپائین
pre paid	پیش پرداخت
pre paid	از قبل پرداخت شده
duties paid	حقوق گمرکی پرداخت شده
freight paid to	هزینه حمل پرداخت شده
fully paid	که حقوق خودراتمام میگیرد
he paid through the nose	زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
carriage paid to	هزینه حمل به حامل پرداخت شده
i paid dear for it	برای من گران تمام شد
carriage paid to ...	با هزینه حمل تا ...
i paid dearly for it	بسیار گران برایم تمام شد
i paid his d. wages	مزد او را انچه لازم بود دادم
the work was well paid	پول خوبی
post paid	که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
capital paid in	سرمایه پرداخت شده
paid up capital	سرمایه پرداخت شده
duty paid	گمرک شده
capital paid in	ذخیره سرمایه
paid in capital	سرمایه پرداخت شده
delivered duty paid	یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
carriage freight paid to ...	با هزینه حمل تا ...
delivered duty paid	تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
carriage and insurance paid to	هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
i paid the debt plus interest	بدهی را با بهره ان دادم
paid in cash share	سهام نقدا" پرداخت شده
I paid him back. in his own coin.	حقش را کف دستش گذاشتم
He gets paid wering different hats .	به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid dearly for this mistake .	این اشتباه برایم گران تمام شد
He swore to having paid for the goods .	قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
freight and insurance paid to	هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
marriage portion ordinary paid	مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it.	چوبش راخورده ام

reply paid

جواب قبول