Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English
Persian
report cards
کارنامه
Other Matches
cards
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
مین فلز برای تختههای مدار
cards
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
cards
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards
کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
cards
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
cards
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
cards
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards
بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
cards
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
in the cards
<idiom>
انتظار داشتن
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards
برگ
cards
ورق بازی گنجفه
cards
کارت
cards
کارت ویزیت بلیط
cards
مقوا
cards
کارت تبریک کارت عضویت
cards
ورق بازی کردن
cards
پنبه زنی
cards
ماشین پرداخت پارچه
cards
برگه
cards
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards
ورق
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
cards
یک کارت پانچ
cards
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
house of cards
طرح پوشالی
[اصطلاح مجازی ]
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
control cards
کارتهای کنترل
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
house of cards
ساختمان سست بنیاد
[اصطلاح مجازی]
identity cards
شناسنامه
credit cards
کارت یاورقه خرید نسیه
playing cards
گنجفه
credit cards
کارت اعتباری
stack the cards
<idiom>
برای کسی نقشه کشیدن
vaccination cards
دفترچه های واکسیناسیون
green cards
کارت سبز
To cheat at cards.
درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
program cards
کارتهای برنامه
To stack the cards .
ورق زدن ( تقلب درقمار )
To play cards .
ورق بازی کردن
To deal the cards .
ورق دادن
house of cards
<idiom>
play one's cards right
<idiom>
از فرصتهای خود سودبردن
show one's cards
<idiom>
برگ آس را رونکردن
to show ones cards
قصد خودرا اشکارکردن
playing cards
ورق گنجفه
playing cards
ورق بازی , برگ
Shall we play a game of cards?
یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
put one's cards on the table
<idiom>
رک بودن
lay one's cards on the table
<idiom>
صادقانه معامله کردن
hold all the trump cards
<idiom>
کنترل کامل داشتن
I fiddled afew invitation cards.
باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
To reveal ones intentions (aims). To put ones cards on the table.
دست خود را رو کردن
report
صدا
report
گزارش
the report goes
چنین گویند
report
مدرک
report
انتشار
report
شهرت
report
معرفی کردن خود
report
خبردادن
report
گزارش دادن
report
اطلاع دادن
report
شایعه
report
گواهی
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
گزارش دادن به
report
خبر
report
گزارش دیدبانی
report
صدای شلیک
schedule report
گزارش زمانبندی شده
technical report
گزارش فنی
report writer
نویسنده گزارش
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
report writer
گزارش نویسی
survey report
گزارش بازرسی
submit a report
گزارش دادن
school report
گزارش اموزشگاه
self report inventories
پرسشنامههای خودسنجی
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
situation report
گزارش وضعیت
snap report
گزارش فوری یا انی
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
status report
گزارش وضعیت
subemit a report
گزارش دادن
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
viva report
گزارش شفاهی
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
press report
گزارش خبری
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
hot report
گزارش مهم
hot report
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
internal report
گزارش داخلی
management report
گزارش مدیریت
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
نیک نام
contact report
گزارش اخذ تماس
periodic report
گزارش دورهای
flash report
گزارش برق اسا
flash report
گزارش انی
detailed report
گزارش مشروح
docking report
گزارش تعمیر ناو
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
draft report
گزارش نیمه نهایی
error report
گزارش خطا
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report
گزارشات تکمیلی
feeder report
گزارشات بعدی
final report
گزارش نهایی
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
تعرفه خدمتی
command report
گزارش فرماندهی
interim report
گزارش پیشرفت کار
report generator
مولد گزارش
report generator
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
برای تامین گزارش کامل
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
تولیدگزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report card
کارنامه
report program
برنامه گزارش
report generator
گزارش زا
progress report
گزارش پیشرفت کار
annual report
گزارش سالیانه
annual report
گزارش سالانه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
quarterly report
گزارش سه ماهه
readiness to report
حاضر جوابی
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
report generation
گهارش زایی
report generation
تولید گزارش
report file
فایل گزارش
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
project technical report
گزارش فنی پروژه
project technical report
گزارش فنی طرح
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language
زبان برنامه نویسی مفسر
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com