English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
English Persian
report generation گهارش زایی
report generation تولید گزارش
Other Matches
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generation تولید کردن
generation چاپ کردن عکس
generation ایجاد
generation افرینش گسترش
generation جدیدترین نوع فناوری
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generation زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوتری که به جای دریچه نوری از ترانزیستور استفاده میکند
generation مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود
generation نسل
generation زایش
generation تولید نیرو
first generation سری اول
fifth generation نسلپنجمکامپیوتر - نسلهوشمصنوعی
first generation اولیه
third generation نسل سوم
first generation اولین سری
generation ساخت
generation تولید داده یا نرم افزار یا برنامه با استفاده از کامپیوتر
from generation to generation نسلا" بعد نسل
generation تولید
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
fifth generation computers کامپیوترهای نسل پنجم
generation gap شکاف نسلها
gas generation تولید گاز
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation of oscillations تولید نوسان
generation of current تولید جریان
first generation computers کامپیوترهای نسل اول
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
third generation computers کامپیوترهای نسل سوم
they muliplied by generation با زاد و ولدزیاد شدند
the rising generation دوره جوانان اینده
system generation تولید سیستم
system generation ایجاد سیستم
succeeding generation نسل بعدی
spontaneous generation بی اختیار
spontaneous generation بطیب خاطر
spontaneous generation پیدایش خودبخود
spontaneous generation خلق الساعه
second generation computers کامپیوترهای نسل دوم
high tension generation تولید فشار قوی
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
fourth generation computer کامپیوتر نسل چهارم
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
generation data set مجموعه دادههای تولیدی
magnetic field generation تولید میدان مغناطیسی
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
diesel driven generation set دستگاه محرکه دیزلی
grid bias voltage generation تولید ولتاژ بایاس شبکه
report مدرک
report گواهی
the report goes چنین گویند
report صدا
report معرفی کردن خود
report خبر
report گزارش دیدبانی
report گزارش دادن به
report گزارش دادن
report شایعه
report گزارش
report اطلاع دادن
report خبردادن
report صدای شلیک
report انتشار
report شهرت
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
subemit a report گزارش دادن
submit a report گزارش دادن
report program برنامه گزارش
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
schedule report گزارش زمانبندی شده
school report گزارش اموزشگاه
situation report گزارش وضعیت
status report گزارش وضعیت
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
snap report گزارش فوری یا انی
survey report گزارش بازرسی
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
press report گزارش خبری
technical report گزارش فنی
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
viva report گزارش شفاهی
hot report گزارش مهم
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
error report گزارش خطا
contact report گزارش اخذ تماس
command report گزارش فرماندهی
annual report گزارش سالیانه
annual report گزارش سالانه
an incomprehensive report گزارش کوتاه
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report cards کارنامه
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
report card کارنامه
interim report گزارش پیشرفت کار
flash report گزارش برق اسا
flash report گزارش انی
fitness report تعرفه خدمتی
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
draft report گزارش نیمه نهایی
feeder report گزارشات بعدی
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report گزارش تعمیر ناو
final report گزارش نهایی
detailed report گزارش مشروح
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
internal report گزارش داخلی
management report گزارش مدیریت
report generator گزارش زایی گزارش گیری
quarterly report گزارش سه ماهه
readiness to report حاضر جوابی
report file فایل گزارش
feeder report گزارشات تکمیلی
report generator گزارش زا
report generator مولد گزارش
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator برای تامین گزارش کامل
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator تولیدگزارش
of good report نیک نام
progress report گزارش پیشرفت کار
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
periodic report گزارش دورهای
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
weekly progress report گزارش هفتگی کار
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator زبان ار- پی- جی
project technical report گزارش فنی طرح
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
project technical report گزارش فنی پروژه
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com