Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (6 milliseconds)
English
Persian
resident loader
بارکننده مقیم
Other Matches
loader
بارکن
loader
تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
loader
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
loader
برنامهای که فایل یا برنامه دیگری را در حافظه کامپیوتر باز میکند
loader
خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
loader
لودر
loader
بارکننده
self loader
تفنگ خود کار
loader
بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
hay loader
لودر یونجه
[کشاورزی]
linking loader
بارکننده پیوندی
linkage loader
بارکننده پیوندی
backhoe loader
لدرکجبیلعقب
bootstrap loader
بارکننده خود راه انداز
muzzle loader
تفنگ سرپر
muzzle loader
سرپر
relocating loader
بارکننده جابجاگر
relocation loader
بازکننده جابجاساز
system loader
بارکننده سیستم
belt loader
لدرتسمهای
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
crawler loader
لودر چرخ زنجیری
card loader
کارت بارکن
card loader
بار کننده کارت
absolute loader
بارکننده مطلق
automatic loader
بارکن خودکار
binary loader
انباشتگر دودویی
bootstrap loader
باز کننده خود راه انداز
breech loader
تفنگ ته پر
container/pallet loader
لودرسکویبار
front-end loader
بهبیللودر
container/pallet loader
کانتینر
non resident
مقیم موقتی
resident
سکنه
resident
<adj.>
محل زندگی
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
در جائی سکونت داشتن
resident
ساکن
resident
مستقر
non resident
غیر مقیم
resident
مقیم
non-resident
مقیم موقتی
non-resident
غیرمقیم
resident
که همیشه درکامپیوتراست
resident
ما برای یک شرکت کار کند
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
non-resident shareholder
سهامدار غیر مقیم
non-resident partner
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
minister resident
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
minister resident
وزیر مقیم
resident segment
قطعه مقیم
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
resident program
برنامه مقیم
minister resident
سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
non-resident company
[British E]
شرکت غیر ساکن
non-resident corporation
[American E]
شرکت غیر ساکن
non-resident alien
[NRA]
بیگانه غیر مقیم
non-resident citizen
[American E]
شهروند غیر مقیم
memory resident program
برنامه مقیم در حافظه
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
terminal and stay resident program
برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...