English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
resident school مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
Other Matches
non-resident غیرمقیم
resident سکنه
resident در جائی سکونت داشتن
resident ساکن
resident <adj.> محل زندگی
resident مستقر
resident مقیم
non resident غیر مقیم
non resident مقیم موقتی
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
non-resident مقیم موقتی
resident که همیشه درکامپیوتراست
resident ما برای یک شرکت کار کند
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident engineer مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
minister resident وزیر مقیم
minister resident صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
resident loader بارکننده مقیم
resident program برنامه مقیم
minister resident سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
non-resident partner شریک غیر مقیم [اقتصاد]
non-resident shareholder سهامدار غیر مقیم
resident segment قطعه مقیم
non-resident company [British E] شرکت غیر ساکن
non-resident corporation [American E] شرکت غیر ساکن
non-resident alien [NRA] بیگانه غیر مقیم
non-resident citizen [American E] شهروند غیر مقیم
memory resident program برنامه مقیم در حافظه
first year resident [American English] انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
terminal and stay resident program برنامه مقیم پایانی ایستا
terminate and stay resident program برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
go to school خواننده میله نوری
to go to school درس خواندن
to go to school باموزشگاه رفتن
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
first school پایهدبسبان
first school -مخصوصبچههایبین5تا9سال
the school is out مدرسه تعطیل است
school دسته ماهی
school گروه پرندگان
school بمدرسه فرستادن درس دادن
school مکتب نحله
school مکتب
school مدرسه
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
school مرکز اموزش نظامی
school دانشکده
school تربیب کردن
school رام کردن وعادت دادن
school گروه
school جماعت
school جماعت همفکر
school تربیت اسب
school مکتب علمی یافلسفی
school اموزشگاه
school مکتب دبستان
school تادیب یا تربیت کردن
school دبیرستان
school تحصیل در مدرسه
school تدریس درمدرسه
school دسته
to leave school ازاموزشگاه یامدرسه بیرون رفتن
day school مدرسهی روزانه
zurich school مکتب زوریخ
wurzburg school مکتب وورتسبورگ
vocational school اموزشگاه حرفهای
vienna school مکتب وین
training school کاراموزگاه
training school اموزشگاه حرفهای
to leave school ازتحصیل دست کشیدن
to leave school ترک تحصیل کردن
theological school مدرسه علوم دینی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
school of tecnology مدرسه عالی فنی
school pence پول هفتگی اموزشگاه
school phobia مدرسه هراسی
school psychologist روانشناس اموزشگاهی
school psychology روانشناسی اموزشگاهی
school readiness امادگی ورود به مدرسه
school report گزارش اموزشگاه
school slang اصطلاح ویژه اموزشگاه
school teacher اموزگار
school truancy مدرسه گریزی
school year سال تحصیلی
secondery school دبیرستان
secondery school مدرسه متوسطه
special school اموزشگاه استثنایی
technical school اموزشگاه فنی
technical school مدرسه فنی
school of jurisprudence مذهب جعفری Ashari Ithna of Imam sixthshii the Sadiq al Imamafar after named uslims
day school مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
to be moved to another school به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
to enrol somebody at a school کسی را در آموزشگاه ای نام نویسی کردن
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
pre-school شیرخوارگاه
graduate school دفتریدرآمریکایشمالیکهبهافرادفارغالتحصیلآموزشمیدهدgovernment
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
school shooting تیراندازی در مدرسه
I must take the kid to school . باید بچه راببرم مدرسه
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
The last school day. آخرین روز مدرسه
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
old school tie سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
pre-school مهدکودک
pre-school وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی
pre-school پیش دبستانی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school age سن آغاز تحصیل
school age سن مدرسه
school age سالهای تحصیل
Sunday School مدرسهی یکشنبه
school zone قلمرومدرسه
business school مدرسهیا دانشکدهاقتصادیوتجاری
driving school آموزشگاهرانندگی
school friend دوستمدرسهای
school-leaver کسیکهبتازگیازمدرسهفارغشدهاست
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maternal school کودکستان
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
manchester school مکتب منچستر
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
leipzig school مکتب لایپزیک
school of law دانشکده حقوق
mathematical school مکتب ریاضی
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
neoclassical school مکتب نئوکلاسیک
nancy school مکتب نانسی
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary school مکتب پولی
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
primary school دبستان
infant school کودکستان
nursery school کودکستان
kailyard school مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
elementary school دبستان
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
summer school مدرسه تابستانی
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
preparatory school اموزشگاه امادگی
private school اموزشگاه خصوصی
private school مدرسه ملی
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
secondary school دبیرستان
trade school مدرسه حرفهای
summer school کلاس تابستانی
grade school مدرسه ابتدایی
grammar school مدرسه ابتدایی
hedge school مکتب اموزشگاهی که درهوای ازاددایربود
hedge school اموزشگاه پست
foundation school اموزشگاه موقوف
finshing school مدرسه تکمیلی دختران
banking school مکتب بانکداری
austrian school مکتب اتریشی
austrian school یزر و بوهم باورک
association school مکتب تداعی
night school اموزشگاه شبانه
school miss دخترکم رو یانا ازموده
school divine طلبه
school counselor مشاور مدرسه
school center مرکز اموزش
salpetriere school مکتب سالپتریر
finishing school اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
comprehensive school اموزشگاه جامع
middle school دبیرستان
junior school دوره اول دبیرستان
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
school divine اموزگارالهیات
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
school drop out ترک تحصیل کرده
school figures حرکات اسب
school figures مجموعه 96 حرکت در اسکیت
school mate هم شاگردی
school mate هم مدرسه
school fellow هم شاگردی
school neurosis روان رنجوری اموزشگاهی
school fellow هم مدرسه
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
school drop out افت تحصیلی
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
reform school دارالتادیب نوجوانان
preliminary school مدرسه ابتدائی
parochial school اموزشگاه کلیسایی
parochial school مدرسه وابسته به کلیسای بخش
orthodox school مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
orthodox school مکتب کلاسیک
one of the sunni school شافعی مذهب شافعی
one of the sunni school Imam after jurisprudencenamed al-shafeiof Idris
normal school دارالمعلمین
roman school مکتب رفائیل
ragged school اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
raphael school مکتب رفائیل
principal of a school مدیر اموزشگاه
high school دبیرستان
nongraded school اموزشگاه بی دانشپایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com