Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
residue of the state
باقیمانده ترکه
residue of the state
مازاد ترکه
Other Matches
residue
ته مانده
residue
فاضل
residue
قسمت باقی مانده
residue
مانده
residue
تفاله
residue
زیادتی ته نشین
residue
پس مانده
residue
پس ماند
residue
باقیمانده
residue
پس مانده تقطیر
retort residue
ته مانده یا پس مانده قرع
long residue
پسماندهتولیدشده
long residue
باقیمانده
distillation residue
باقیمانده تقطیر
oil residue
ته نشست روغن
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
state-
سیاسی رسمی وضع
state-
حال
state-
مقام ورتبه
state-
ابهت
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
وضعیت چیزی
to be in a state of a
بیم داشتن
to be in a state of a
هراسان بودن
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
to keep state
خود را گرفتن
two state
دو حالتی
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state-
وضعیت
corresponding state
حالت متنافر
state-
کشور
state
کیفیت
state
کشور
state
ایالت کشوری
state
دولتی
state
سیاسی رسمی وضع
state
مقام ورتبه
state
ابهت
state
افهار کردن وتصریح کردن
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
افهار داشتن افهارکردن
state
تعیین کردن حال
state
دولت استان
state
ملت
state
جمهوری کشور
state
ایالت
state
کشوری
state
دولت
state
چگونگی
state
دولتی حالت
state
حالت
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
وضعیت چیزی
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
ملت
state-
جمهوری کشور
state-
ایالت
state-
کشوری
state-
دولتی حالت
state-
دولت
state-
حالت
state-
چگونگی
state-
تعیین کردن حال
state-
افهار داشتن افهارکردن
state
توضیح دادن
state-
توضیح دادن
state
جزء به جزء شرح دادن
state-
جزء به جزء شرح دادن
state
وضعیت
state of being cheated
غبن
state of alert
وضعیت اماده باش یکان
state road
شاهراه
state prison
زندان ایالتی
state of alert
وضعیت هوشیاری
state of alert
وضعیت امادگی
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state midicine
سیستم پزشکی ملی
state of being cheated
مغبونیت
state of equilibrium
حالت تعادل
state of grace
تائید
state prison
زندان دولتی
state property
دارائی دولت
state planning
برنامه ریزی دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
state of war
حالت مخاصمه
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state property
اموال عمومی
state of the art
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of stress
حالت تنش
state of siege
حالت محاصره
state religion
مذهب رسمی
state of rest
حالت ساکن
state of purity
طهارت
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
state of grace
توفیق
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood
ایالتی
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs
امور مملکتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
stable state
حالت پایا
spin state
حالت اسپین
solid state
نیمه هادی
sending state
کشور فرستنده
sending state
کشور اعزام کننده پرسنل
soild state
حالت جامد
sol state
حالت سولی
solid state
حالت جامد
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state bank
بانک دولتی
state guard
ارتش ایالتی
state guard
نیروی نظامی ایالتی
state government
دولت مرکزی
state function
تابع حالت
state bank
بانک استان
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation
معادله حالتی
state diagram
نمودار حالات
state criminals
مجرمین سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
state craft
سیاستمداری
state college
دانشکده دولتی
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
wait state
وضعیت انتظار
wait state
حالت انتظار
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state
حالت ناقطبیده
unstable state
حالت ناپایا
two state variable
متغییر دو حالتی
two state jump
جهش دو حالتی
two state circuit
مدار دو حالتی
two state algebra
جبر دو حالتی
transition state
حالت گذار
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state
دولت توتالیتر
to state one's opinion
افهارعقیده کردن
war state
دولت جنگی
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
quantum state
حالت کوانتومی
[فیزیک]
[شیمی]
belonging to the state
<adj.>
حکومتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind
وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs
شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state
ملکهیارئیسجمهور
head of state
پادشاه
State Department
وزارت برون مرز
State Department
وزارت امور خارجه
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state
وضعیت یک وسیله
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married
احصان
stationary state
وضعیت سکون
state's evidence
گواه جنایی
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
state university
دانشگاه دولتی
state university
دانشگاه ایالتی
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table
جدول حالات
state succession
تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession
توالی دولتها
stationary state
تعادل درحالت سکون
stationary state
حالت ایستاده
the outward state
فاهر
territory of state
قلمرو دولت
supervisor state
وضعیت نظارت
supervisor state
حالت نظارت
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state
حالت پایا
steady state
حالات دائم
steady state
حالت ثابت
steady state
وضعیت بارشد مداوم
steady state
وضعیت پایدار
steady state
حالت دائمی
state stress
وضعیت تنش
in a entireness of state
درست
excitation state
تراز تحریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com