English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
restore law and order بازگرداندن نظم و قانون
Other Matches
restore باز دادن
restore اعاده کردن
restore پس دادن
restore بحال اول برگرداندن
restore تعمیر کردن
restore اعاده دادن
restore ترمیم کردن
restore فرمان RESTORE
restore برگرداندن به وضعیت جدید
restore to health بهبود دادن
restore to health شفا دادن
restore to life زنده کردن
restore to life احیا کردن
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
by order of حسب الامر
by order of فرمان
first order مرتبه اول
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
in order to ... برای [اینکه]
in order to ... تا [اینکه ]
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
in order that تا اینکه
in order that برای اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
in order that i may go برای اینکه بروم
re order سفارش دوم باره
out of order از کار افتاده
out of order خراب
out of order نادرست
order off حکم خروج
in order درست
in order صحیح
in order دایر
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order <idiom> کارنکردن
out of order درهم برهم
In this order. In this way. باین ترتیب
to the order of در وجه
to the order of به حواله کرد
to the order of بحواله کرد
second order مرتبه دوم
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
order سفارش دادن دستور دادن
order منظم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
order سفارش دادن کالا یا جنس
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order نظم
order سفارش
order دستورالعمل دستور
order خرید سفارش خرید
order راسته
order مرتب کردن
order حکم
order حواله کرد حواله کردن دستور
order ترتیب انجام کار
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order حواله
order امر
order ن
order نظام معماری
order شیوه
order سبک معماری
order نظم دادن
order فرمان نظم
order ترتیب
order دستور دادن
order دستورالعمل
order دستورعملیاتی
order دستور سفارش
order دستور
order مرتبه
order رتبه
processing of the order انجام سفارش
provisional order دستور موقت اداری
route order فرمان ستون راه رو
public order نظم عمومی
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
review order لباس وتحملات سان
purchase order دستور خرید
purchase order سفارش خرید
points of order اخطار نظامنامهای
order of battle سازمان نیروهایا یکان
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
order of fire ترتیب احتراق موتور
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire روش تیراندازی
order of discharge حکم برائت ذمه
order of discharge حکم تصفیه
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle ترتیب نیرو
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
order in council تصویب نامه دولتی
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order format قالب سفارش
order format قالب دستور
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order for goods سفارش کالا
order of magnitude مرتبه بزرگی
order of matrix مرتبه ماتریس
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order ترتیب جزئی
partial order پاره ترتیب
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
order of the day دستور جلسه
order of the day معادل agenda
order of the day برنامه روزانه
order code رمز دستور
to order somebody back کسی را احضار کردن
Doric Order سبک معماری دوریک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order [معماری یونی یونان]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
assemblage of Order ستون بندی مختلط
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
French Order سبک معماری فرانسوی
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> منظم
in good order <adj.> مرتب
in good order <adj.> تروتمیز
in order to prevent برای جلوگیری کردن
structure [first order] ساختار [ریاضی]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
transaction in order liability avoid to
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order نظم ترتیب
short order خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
trial order سفارش ازمایشی
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order ترتیب واژه ها
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
second order conditions شرایط ثانوی
alphabetical order ترتیب رکوردها
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
firing order ترتیب احتراق
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
fire order فرمان اتش دادن
fire order فرمان اتش
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field order دستورالعمل رزمی
factory order سفارش ساخت
back order اماد غیر موجود
expandede order ترتیب مبسوط
back order سفارش معوق
executive order فرمانده دوم ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com