English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
retention period دوره ابقا
Other Matches
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
retention زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
retention نگهداشتن
retention ضبط
retention نگهداری
retention نگاهداری
retention ابقا ضبط
retention حافظه
retention یادداری
retention حفظ
retention index اندیس بازداری
retention of title ضبط مالکیت
retention time زمان بازداری
retention volume حجم بازداری
retention of title حفظ مالکیت
retention of the urine حبس البول
retention of the urine شاش بند
retention of configuration حفظ پیکربندی
retention money پول گرویی
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
retention index شاخص بازداری
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
image retention ضبط تصویر
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
tube retention clip گیرهنگهدارندهلوله
storm water retention tank منبعهای نگهدارنده اب باران
period دوره زمان
off period مدت نارسانایی
period فاصله زمان
at a later period در موقع دیگر
period گذشت زمان
at a later period بعدها
period دوره
on period مدت رسانایی
period طمث
period قاعده زنان
period مدت
period کمال
period لحظه
period زمان
period موقع
period دوره تناوبی
period نقطه
period گاه
period حد
period پایان
period نتیجه غایی
period جمله کامل
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period نقطه پایان جمله
period مکث
period نوبت ایست
period گردش
period عصر
period وقت روزگار
period زمان تناوب دوره
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period مدت زمان
period عادت ماهانه
period زمان تناوب پریود
period نوبت مرحله
period تناوب
period دوره تناوب
period دوران
period روزگار نوبت
rest period دوره استراحت
remainder of the period باقیمانده مدت
period of delivery دوره تحویل
period of grace مهلت پرداخت
period of grace ضرب الاجل
period of grace مهلت
refractory period دوره بی پاسخی
period of instrument دوره سنجه
period of prescription مدت مرور زمان
period of hire مدت اجاره
period of production دوره تولید
period of roll زمان تناوب چرخش
period of vibratio دوره ارتعاش
period of roll دوره تناوب
porolongation of a period تمدید مدتی
practice period دوره تمرین
probationary period دوره ازادی مشروط
probationary period دوره ازمایشی
production period دوره تولید
pulse period تناوب پالس
reasonable period مدت معقول
period of office دوره تصدی
time period دوره زمان
wave period زمان تناوب امواج دریا
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
time period فاصله زمان
time period گذشت زمان
three-month period سه ماه
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
three-month period دوره سه ماهه
quarterly period دوره سه ماهه
quarterly period سه ماه
transition period دوره انتقال
transition period دوره گذار
transattack period مدت ادامه تک اتمی
retrace period دوره بازگشت
right for a prescribed period رقبی
scan period دورهء پویش
second long period تناوب بزرگ دوم
short period دوره کوتاه
sidereal period دوره تناوب نجومی
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
the girls of the period دختران امروزی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to بپایان رساندن
transattack period زمان اجرای تک اتمی
cooling off period دوره ملایمت
critical period دوره بحرانی
critical period دوره شاخص
curfew period ساعات خاموشی
design period مدت طرح
earthquake period دوره تناوب زلزله
extra period وقت اضافی
financial period دوره مالی
first long period تناوب بزرگ اول
germinal period دوره نوجنینی
grace period دوره مهلت
curfew period ساعات منع عبور و مرور
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
idle period دوره استراحت
cooling period زمان بازار خراب کن
cooling period زمان انتظار
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
action period دوره کنش
base period زمان مبنا
blocking period دوره وقفه
budget period دوره بودجه
budget period زمان بودجه
coking period زمان کک سازی
conducting period دوره رسانایی
contract period دوره قرارداد
contract period مدت قرارداد
control period دوره کنترل اماد
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
idle period زمان توقف
idle period پریود بی باری
limitation period مدت مرور زمان
long period دوره بلند مدت
payback period دوره بازپرداخت
measuring period دوره سنجش
oxidizing period دوره اکسیداسیون
period of concentration می پیماید
oxidizing period دوره احیاء
maintenance period دوره نگهداری
maintenance period دوره تعمیرات
orbital period تناوب مداری
orbital period پریود اربیتالی
neonatal period دوره نوزادی
melting period دوره ذوب
maintenance period زمان تعمیرات
limitation period دوره محدودیت
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration زمان تمرکز
payout period دوره بازگشت سرمایه
incubation period دوره رشد نهفته
induction period دوره انگیزش
infection period دوره نهفتگی
period of incubation دوره نهفتگی
payoff period دوره بازگشت سرمایه
payback period دوره برگشت سرمایه
latency period دوره نهفتگی
latent period دوره کمون مرض
payback period دوره برگشت
measuring period مدت سنجش
absolute refractory period دوره بی پاسخی مطلق
waiving of the remainder period marriage temporary a of
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
grant a period of grace مهلت دادن
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
light load period زمان بار کم
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
grant a period of grace امهال
waiving of the remainder period بذل مدت
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
long run period دوران محاسبه بلند مدت
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
right of benefit for a prescribed period حق رقبی
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
period/stretch/lapse of time دوره زمان
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com