Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
retrospective parallel running
اجرای سیستم کامپیوتری جدید با داده قدیمی برای اینکه آیا درست کارمیکندیا خیر
Other Matches
running in parallel
پردازش موازی
retrospective
بازنگرانه
retrospective
عطف به ما سبق کننده
retrospective
عطف کننده بماسبق
the law is not retrospective
قانون عطف به ماسبق نمیشود
retrospective search
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
retrospective view
[on]
پس نگری
[به]
retrospective falsification
تحریف گذشته
up and running
اماده برای عملیات کامل
running off
از خط بیرون افتادن
running f.
جنگ وگریز
re-running
دوباره دویدن
Running
<adj.>
دویدن
re-running
برنامهی تکراری
running
کارکرد
running
مداوم
he came running
چون دوان دوان امد
to be in the running
مجال برد داشتن
re-running
نمایش مجدد
running
در حرکت
running
مناسب برای مسابقه دو
running
جاری
continous running
گردش دائمی
hand running
متوالی
empty running
کارکرد خالی
empty running
کارکرد بی اثر
concentric running
حرکت چرخشی
concentric running
حرکت دورانی
clear for running
طناب برای کشیدن ازاد است
base running
دویدن بسوی پایگاه
running amok
جنون آنی
[روان شناسی]
running mates
اسب همگام
running amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
hand running
پی درپی
hand running
بلاانقطاع
Blood was running .
خون جاری شد
My nose is running.
از بینی ام آب می آید
running costs
پرداختروزانهپول
running commentary
جزئیاتیکاتفاق
long-running
آنچهمدتهادرحالاجراباشد
running surface
سطحجاری
running shoe
کفشدوندگی
running rail
ریلسیار
running mates
متحد انتخاباتی
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
running end
سر طناب
running mate
نامزد معاونت ریاستجمهوری
running mate
متحد انتخاباتی
to make the running
پیش قدم شدن
running mates
نامزد معاونت ریاستجمهوری
bleeding
[running]
رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
I am running out of money .
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
running mate
اسب همگام
running fight
جنگ و گریز
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
running part
قسمت رونده
running fire
اتش مداوم
running fire
اتش پی در پی
running noose
کمند خفت دار
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
running days
ایام هفته
running bowline
گره دار
running board
تخته رکاب اتومبیل
running fix
نقطه انتقالی
running free
خلاص کار کردن
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
running knot
گره بند
running knot
خفت
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
running head
خط عنوان هرصفحه در متن
running hand
خط شکسته
running hand
خط مسلسل
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین
running free
بادبانی با باد پاشنه
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
running aground
به گل نشستن
running water
اب جاری
running water
اب روان
running with the ball
با توپ دویدن
running track
لبهدرحالحرکت
silent running
سکوت زیردریایی
silent running
حرکت زیردریایی با سکوت
silent running
دور ارام
strainght running
فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
running torque
گشتاور پیچشی حرکت
running title
عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
running time
زمان رانش
running bourd
رکاب
rum running
حمل مشروب قاچاق
running rate
اهنگ پاسخ
running rigs
بکسلهای متحرک دریایی
running sand
ماسه بادی
running sand
ریگ روان
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
running stitch
کوک کوچک زیر و روی پارچه
the sands are running out
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
parallel
موازی
parallel
همسو
parallel
نظیر مطابق بودن با
parallel
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
داده ارسالی بین دو وسیله چندبیتی .
parallel
که همزمان ارسال شود
parallel
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel
خط ارسال که داده موازی را کنترل میکند
parallel
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده
parallel
موازی کردن اسکیها
parallel
متوازی
parallel
برابر خط موازی
parallel
موازی کردن برابر کردن
parallel
همزمان
parallel
شنت
parallel
همتا
parallel
همگام قرینه
parallel
انشعاب
parallel
داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
parallel
مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallel
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel
1-
parallel
که دو یا چند پردازنده همزمان یک یا چند موضوع داده کار می کنند. 2-دو یا چند بیت کلمه ارسالی روی خط جداگانه در یک زمان
without parallel
بی مانند بی نظیر
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
is not parallel to
مساوینیست
is parallel to
مساویاست
parallel
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel
تعداد وسایل جانبی که به صورت موازی به یک باس وصل هستند
parallel
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallel
ارسال داده بین دو وسیله چندبیتی
parallel
که همزمان ارسال می شوند
parallel
مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
Is there train running on time?
آیا قطاری که به موقع رفت و برگشت کند دارید؟
person running amok
فرد دچار جنون آدم کشی
[روان شناسی]
running bow line
چشمی زدن به طناب
parallel circuit
مدار موازی
parallel clamp
گیره پیچی موازی
parallel computer
کامپیوتر موازی
parallel bars
میلههای پارالل
parallel connection
اتصال موازی
parallel conversion
تبدیل موازی
parallel feed
خورد موازی
parallel column
ستونهای موازی
parallel interface
رابط موازی
parallel items
سوالهای همتا
parallel law
قانون توازی
parallel circuit
مدار شنتی
parallel cells
یاختههای موازی
axially parallel
موازی محوری
axially parallel
در راستای محوری
bit parallel
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
connect in parallel
بطور موازی اتصال دادن
parallel series
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
parallel perspective
پرسپکتیو همرو یا موازی
parallel access
با دست یابی موازی
parallel access
دستیابی موازی
parallel adder
افزایشگر موازی
parallel adder
جمع کننده موازی
parallel aerofoil
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
parallel bars
پارالل ژیمناستیک
parallel bars
مانع در پرش اسب
parallel operation
عمل موازی
parallel operation
عملکرد موازی
parallel storage
انبارش موازی
parallel ruler
خط کش موازی
parallel run
اجرای موازی
parallel sheaf
مروحه موازی
parallel transmission
ارسال موازی
parallel storage
انباره موازی
parallel system
شبکه موازی
parallel tests
ازمونهای همتا
parallel transmission
مخابره موازی
parallel transmission
انتقال موازی
parallel reading
خواندن موازی
parallel processor
پردازنده موازی
parallel printing
چاپ موازی
two parallel lines
دو خط موازی
parallel printer
چاپگر موازی
parallel processing
پردازش موازی
parallel port
درگاه موازی
parallel processor
موازی پرداز
parallel operation
عملیات موازی
to decline from the parallel
از حالت موازی خارج شدن
pneumatic-tyred running wheel
چرخشبادبایرچرخ
The car is now in perfect running order .
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
parallel trussed girder
تیر شبکهای موازی
series parallel connection
اتصال سری- موازی
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
uneven parallel bars
پارالل زنان
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com