Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
return line
خط برگشت
Other Matches
in return for
بجای
return
[on something]
سود
return
اعاده
return
بازده
return
درامد
return
عایدی
return
گزارش دادن
return
گزارش رسمی
return
مراجعت کردن
return
برگشتن
in return for
عوض
return
[on something]
نرخ بازدهی
in return for
درعوض
return
[on something]
نرخ بازده
return
[on something]
درآمد
return
بازگشت
return
برگشت
return
مراجعت برگرداندن
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
عودت
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
نشانههای انتهای خط
return
کلید Return
return
[on something]
محصول
return
[on something]
فایده
return
پس فرستادن عودت
return
عودت دادن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
اعاده بازگشت
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
مراجعت
return
عملکرد کارکرد
in return
در تلافی
[کاری]
in return
به جای
[کاری]
in return
درعوض
[کاری]
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return
رجعت
return to zero
بازگشت به صفر
return to zero
با بازگشت به صفر
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
day return
بلیط رفتو برگشت
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
return air
بازگشتهوا
ball return
بازگشت گوی بولینگ
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
carraiage return
سر سطر رفتن
carriage return
بازگشت نورد
carriage return
سر سطر رفتن
fair return
بازده منصفانه
average return
بازده متوسط
fair return
بازده عادلانه
enter/return
کلید Return یا Enter
by return of post
با نخستین پست
return spring
فنرارتجاعی
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
return match
بازیبرگشت
return ticket
بلیط رفت و برگشت
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
terrain return
اکوی زمینی
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
non return valve
شیر یک سویه
non return valve
شیر یکطرفه
till his return
تا موقع برگشتن او
to bring a return
درامد دادن
diminishing return
بازده نزولی
to return a greeting
جواب سلام دادن
track return
مدار برگشت
constant return
بازده ثابت
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
return flight
پرواز برگشت
return ticket
بلیط دوسره
return tickets
بلیط دوسره
decreasing return
بازده نزولی
return account
حساب بازگشت
ground return
بازتاب زمینی
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
grid return
سیم برگشت شبکه
grid return
سیم برگشت
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return a negative
پاسخ منفی دادن
return interval
دوره بازگشت
return lines
خطهای بازگشتی
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
return perion
دوره تناوب
return perion
زمان برگشت
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
ground return
برگشت زمینی
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return pipe
لوله برگشت
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address
نشانی بازگشت
return cargo
محموله برگشت
return circuit
مدار برگشتی
return code
رمزبازگشت
return conductor
سیم برگشت
return wire
سیم برگشت
return current
جریان برگشت
return flow
جریان برگشت
return key
کلید Return
return key
کلید بازگشت
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return of capital
بازده سرمایه
return on capital
بازدهی سرمایه
ration return
اسنادجیره
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
to return a visit
بازدید کردن
rate of return
نرخ بازده
rate of return
نرخ بازدهی
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
ration return
اسناد هزینه جیره
short return
برگشت کوتاه
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
coin return bucket
محلبرگشتپول
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
ground return circuit
مدار تک سیم
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
double-return stair
پله های دوتایی
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
average net return
بازده خالص متوسط
To return . To give back.
پس دادن
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
net rate of return
نرخ بازده خالص
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
soft carriage return
خط فاصله خالی
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
law of increasing return
قانون بازده صعودی
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
in line
شمشیر در وضع حمله
on the line
هواپیمای اماده پرواز
the line
صف
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
out of line
خارج از خط جبهه
down line
بار کردن پایین خطی
mean line
خط میان
in line
همراستا
line by line
سطر به سطر
down the line
ضربه از کنار زمین
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
by line
خط دوم یافرعی
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
off line
قطع
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
off line
منفصل
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line out
با خط علامت گذاشتن
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com