English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
reverse chicken wing نوعی کلید کشی
Search result with all words
leg ride and reverse chicken wing سگک قفل قیصر
Other Matches
chicken جوجه مرغ
chicken out <idiom> از ترس کاری را انجام ندادن
chicken out جا زدن
[be] no chicken دیگر جوان نبودن
chicken کمرو
chicken ترسو
to chicken out of something گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
chicken پرنده کوچک بچه
chicken مردجوان
chicken ناازموده
to chicken out of something از زیر کاری در رفتن [اصطلاح روزمره]
chicken pox ابله مرغان
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
chicken livered بزدل
spring chicken <idiom> شخص جوان (بصورت منفی)
chicken livered ترسو
chicken livered کمرو
chicken hearted کم دل وجرات
chicken hearted بزدل
chicken fight سد کردن پی در پی راه مدافع
chicken breast برامدگی عظم قص یا استخوان سینه
chicken breast قوزسینه
chicken feed غذای جوجه
chicken feed مبلغ ناچیز
chicken coop مانعی در مسابقه پرش به شکل ا لاتین
friars chicken اشکنه باجوجه
prairie chicken یکجور با قرقر امریکای شمالی در دره رود میسی سیپی
Don't chicken out ! <idiom> ترسو نباش ! [اصطلاح روزمره]
Don't chicken out ! <idiom> ریقو نباش ! [اصطلاح روزمره]
Don't chicken out ! <idiom> از ترس توی شلوارت ادرار نکن! [اصطلاح روزمره]
Chicken breast. سینه مرغ (غذا )
chicken-pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
chicken feed <idiom> یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
chicken soup سوپ مرغ
barbecued chicken مرغ کباب شده روی منقل
roast chicken مرغ برشته شده روی صفحه روستر
a roast chicken یک مرغ سوخاری
chicken pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
mother cary's chicken مرغ طوفان
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
reverse حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse حرکت در جهت مخالف
reverse حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverse داده ازگیرنده به فرستنده
reverse کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
instead of the reverse بجای وارونه این
reverse برگشتن
reverse معکوس کردن
reverse نقض کردن واژگون کردن
reverse برگرداندن پشت و رو کردن
reverse شکست وارونه کردن
reverse بدبختی
reverse پشت
reverse معکوس کننده
reverse معکوس
reverse وارونه
reverse وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse خلاف جهت
reverse فهر
reverse نقض کردن
reverse لغو کردن
reverse بدل کاری
reverse عکس ضد
reverse شکستنی مخالف
reverse current جریان معکوس
reverse control کنترل معکوس
the reverse of the medal طرف یا جنبه دیگر موضوع
forward/reverse جلو/عقببرنده
reverse bias پیشقدر معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
naked reverse حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
reverse gear دنده معکوس
reverse dive شیرجه وارونه
reverse image تصویر وارونه
reverse speed سرعت معکوس
reverse slope شیب معکوس
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse pitch گام معکوس
reverse thrust تراست معکوس
reverse video کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
reverse video صفحه نمایش معکوس
reverse video ویدئوی معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse slope ضد شیب
reverse gears دنده معکوس
double reverse شوت برگردان به دروازه
indian in reverse هندی معکوس
to suffer a reverse شکست خوردن
reverse current cutout افتامات
fireman's carry from outside and reverse پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
The car is in the reverse gear. اتو موبیل توی دنده عقب است
reverse flow engine توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
auto reverse button دکمهمعکوساتوماتیک
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
maximum reverse r.m.s. voltage ولتاژ سد موثر حداکثر
reverse stitch button دکمهوارونهکنندهدوخت
reverse slide change تعویضاسلایدوارونه
reverse side of metal work پشت کار فلزی
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
wing it <idiom> بدون آمادگی
wing لنگه
wing گوش زمین
wing بال
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
right-wing جناح راست
right wing جناح راست
wing and wing حرکت با باز بودن کامل بادبانها
to take wing پابفرارگذاشتن
to take wing پرواز کردن
to take under one's wing حمایت کردن
to take under one's wing سرپرستی کردن
right wing toward میمنه
right wing toward دست راست
right wing toward پیشرو
take (someone) under one's wing <idiom> زیرپروبال شخص راگرفتن
wing بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing پره
wing شاخه شعبه
on the wing سیار متحرک
on the wing بالدار
on the wing پرواز کننده
off wing محل بازیگر گوش
wing طرف
wing پره زائده پره دار
wing جناح
wing بال مانند زائده حبابی
wing گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing دسته حزبی
wing پرواز پرش
wing تیپ هوایی جناح
wing گروه هوایی
wing بالدار کردن پردارکردن
wing پیمودن
wing root ریشه بال
wing wall دیواره جانبی
wing tunnel تونل باد
wing tip نوک کفش دارای قوس منحنی
wing threequarter هریک از دو مدافع کنار زمین
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing strut پایه بال
wing spread فاصله بین دو سر بال
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing skin پوسته بال
wing reactions واکنشهای بال
wing shooting شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing setting نصب بال
wing section بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing screw پیچ گوشه دار
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
hind wing بالعقبی
left wing مربوط به جناح چپ
left-wing شخص دست چپی
left-wing مربوط به جناح چپ
wing vein رگهبال
wing slat نوکباله
wing pallet سطحپرهمانند
wing membrane اجزایبال
left wing شخص دست چپی
chimney-wing بغله های شومینه
wing defence دفاعگوشه
wing attack حملهگوشه
tapered wing بالنوکتیز
straight wing بالمستقیم
bat's-wing [نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
wing rib دندهبال
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
isoclinic wing بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
king's wing جناح شاه شطرنج
fixed-wing بال ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
right wing forward پیشرو دست راست
right wing of army جناح یمین
right wing of army پهلوی راست میمنه
right wing to ward پیشرو
right wing to ward دست راست
rotary wing بال گردان
rotary wing هواپیمای بال گردان
sea wing نرم تن دو کپه دریایی
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
wing commander سرهنگ دوم هوایی
wing commanders سرهنگ دوم هوایی
low wing بال پایین
inside wing بال داخلی
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
highed wing بال لولاشده
queen's wing جناح وزیر شطرنج
high wing بال بالا
hard wing بال صلب
mid wing بال وسط
double wing بازی هافبک در گوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com