Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
rising main
جنبشاصلی
Other Matches
self rising
خود بخود بلند شونده
self rising
بخودی خود ترقی کننده
rising
طلوع
rising
جنبش
rising
نهضت
rising
قیام
rising
درحال ترقی یا صعود
rising
طالع
rising star
آیندهدار باآتیه
early rising
زود خیزی
visible rising
طلوع مرئی
theoretical rising
طلوع نظری
the rising generation
دوره جوانان اینده
early rising
سحرخیزی
rising mine
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
rising mine
مین بالارونده دریایی
rising damp
نفوذآببداخلساختمان
practice of early rising
مشق یا عادت سحر خیزی
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
tide rising force
نیروی کشنداور
land of the rising sun
کشور ژاپن
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
بسیار مهم
in the main
بطور کلی
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
in the main
اساسا
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main
ی تر راهنمایی میکند
main
کامل
main
کامل شاه لوله
main
با اهمیت
main
بزرگ تمام
main
<adj.>
اصلی
main
مهم
main
مهم تمام
main
دریا
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
in the main
بیشتر اصلا
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
نیرومند
main
عمده
main
خط اصلی
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main signal
سیگنال اصلی
main spring
شاه فنر
main shaft
محور اصلی
main stage
طبقه اصلی
main stage
عرشه اصلی
main stem
راه اصلی جویبار
main voltage
ولتاژ اصلی
main stem
خط اصلی
main unit
واحد اصلی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main switch
کلید اصلی
main storage
حافظه اصلی
main storage
انباره اصلی
main shaft
میل چرخ
main sewer
مجرای اصلی فاضلاب
main port
,
main port
بندر اصلی
main pole
قطب اصلی
main pipe
لوله اصلی
main patent
ثبت اصلی
main oscillator
اسیلاتور اصلی
main nozzle
شیپوره یا نازل اصلی
main motor
موتور اصلی
main menu
منوی اصلی
main menu
فهرست انتخاب اصلی
main port
refrencestation : syn
main port
port principal
main sewer
لوله اصلی
main sequence
رشته اصلی
main sector
بخش اصلی
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
main score
نمره اصلی
main sail
بادبان اصلی
main routine
روال اصلی
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
main program
برنامه اصلی
main winding
سیم پیچی اصلی
main tube
تیوپاصلی
main vent
منقذاصلی
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main wheel
چرخاصلی
main carriage
حاملاصلی
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ?
مانع اصلی چیست ؟
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
main diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
main color
رنگ اصلی
main color
رنگ زمینه
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main transformer
تغییردهندهاصلی
main stand
تکیهگاهاصلی
main stalk
ساقهاصلی
main wire
سیم اصلی
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
the main army
بخش عمده ارتش
main inlet
دهانهاصلی
main clause
رجوع شود به clause independent
main clauses
رجوع شود به clause independent
main cleanout
تمیزکنندهاصلی
main duct
لولهاصلیآب
main engines
موتورهایاصلی
main entrance
ورودیاصلی
main fan
پروانهاصلی
main glider
غلتکاصلی
main leg
پایهاصلی
main mirror
آینهاصلی
main parachute
چتراصلی
main section
قسمتاصلی
main column
ستون اصلی
main beam
شعاع اصلی
main beam
شاه تیر
water main
لوله هادی اب
main battery
باطری اصلی
main battery
توپ اصلی ناو
main axis
محور اصلی
main attack
حمله اصلی
main attack
تلاش اصلی نیروها
main attack
تک اصلی
main body
عمده قوا
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main building
ساختمان اصلی
main coil
بوبین اصلی
main coil
سیم پیچ اصلی
main anode
اند اصلی
main circuit
مدار اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main canal
کانال اصلی
main camshaft
میل بادامک اصلی
main cable
کابل اصلی
main busbar
شمش اصلی
main armament
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main amplifier
تقویت کننده اصلی
main road
جاده اصلی
main lines
خط اصلی
main lines
کانال اصلی
main lines
نهر مادر
main lines
نهر اصلی
main line
خط اصلی
main line
کانال اصلی
main line
نهر مادر
main road
راه اصلی
main roads
جاده اصلی
water main
شاه لوله اب
gas main
لوله اصلی گاز
gas main
شاه لوله گاز
fire main
لوله اب اتش نشانی
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main
شبکه دریافت
collecting main
شبکه جمع کننده
blast main
لوله دم
main roads
راه اصلی
main line
نهر اصلی
main connection
اتصال اصلی
main electrode
الکترود اصلی
main direction
جهت اصلی
main discharge
تخلیه اصلی
main distribution
مقسم اصلی
main door
در اصلی
main drain
زهکش اصلی
main drain
پمپ اصلی خن ناو
main frame
کامپیوتر بزرگ
main effort
تلاش اصلی نیروها
main fire
سیستم تیراندازی اصلی
main fire
سیستم اصلی اتش
main field
میدان اصلی
main feed
تغذیه اصلی
main exciter
محرک اصلی
main effort
تلاش اصلی
main office
مرکز اصلی
main exchange
مرکز اصلی
main deck
پل اصلی
main fuse
فیوز اصلی
main gap
شکاف اصلی
main memory
حافظه اصلی
main contractor
مقاطعه کار اصلی
main contractor
پیمانکاردست اول
main members
قطعات اصلی
main mast
دکل اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main guard
پست نگهبانی اصلی
main stem
قسمت اصلی کانال
main contact
کنتاکت اصلی
main deck
عرشه اصلی ناو
main gap
فاصله تخلیه اصلی
main current
اتصال سری
main current
جریان اصلی
deviate from the main subject
از موضوع خارج شدن
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
main quantum number
عدد کوانتومی اصلی
main line program
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
main line of resistance
خط مقاومت اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com