Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
robot control languages
زبانهای کنترل روبوت
Other Matches
robot
ادم ماشینی
robot
ادم واره
robot
ادم مصنوعی
robot
روبوت
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
ادم مکانیکی
robot
دستگاه خودکار
robot
ادمک
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
Perhaps you expect me to work like an automaton ( robot ) .
لابد انتظاری داری مثل یک ماشین کار کنم
languages
زبان
languages
زبان ها
languages
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
languages
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
languages
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
languages
در زمان اجرا
languages
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
languages
تبدیل و اجرا میکند
languages
برنامهای که به عنوان مترجم
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
بصورت لسانی بیان کردن
languages
سخنگویی تکلم
languages
کلام
languages
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
languages
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
languages
لسان
languages
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
languages
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
modern languages
زبانهای این عصر
modern languages
زبانهای امروزی
sign languages
زبان علامات
To have a flair for languages.
ذوق فرا گیری زبانهای خارجی را داشتن
sign languages
زبان اشاره
sign languages
مکالمه با اشاره
sign languages
زبان مخصوص کرها
low level languages
زبانهای سطح پایین
The living languages of the world.
زبانهای زند ؟ دنیا
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
to keep under control
تحت نظارت نگه داشتن
control
فرمان
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control
خودداری
self-control
خویشتنداری
self-control
خودگردانی
self control
قوه خودداری
self control
کف نفس
self control
مسک نفس
control
کنترل کردن
self control
خودداری
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
نظارت کردن تنظیم کردن
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
کنترل کردن مهار کردن
control
مهار
control
نظارت
control
کنترل
control
کاربری
control
کنترل بازبینی
control
بازرسی
control
توپزن دقیق
control
نظارت و ممیزی کردن
control
نظارت کردن
control
واپاد
control
بازدید
control
بازرسی نظارت جلوگیری
control
کنترل کردن فرمان
control
اختیار
control
بازرسی کردن
frequency control
کنترل فرکانس
geodetic control
نقاط کنترل ژئودزی
geodetic control
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control
نظارت دولتی
government control
کنترل دولتی
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
grid control
کنترل شبکه
ground control
کنترل زمینی
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
monetary control
کنترل پولی
hold control
نافم همزمانی
framing control
پیچ تنظیم تصویر
forms control
کنترل فرم ها
focusing control
تنظیم تمرکز
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
motor control
کنترل حرکتی
fiscal control
کنترل مالی
fiscal control
نظارت مالی
flight control
کنترل پرواز
flight control
سیستم کنترل هواپیماها
flood control
سیل بندی
monetary control
نظارت پولی
flow control
کنترل جریان
fly control
برج کنترل
fly control
قسمت کنترل پرواز
mixture control
کنترل مخلوط
minor control
کنترل کم
minor control
کنترل ضعیف
lateral control
کنترل در عرض جبهه
level control
کنترل سطح
lever control
کنترل اهرمی
lift control
کنترل اسانسور
manpower control
کنترل نیروی انسانی
magnetci control
کنترل فرمان مغناطیسی
lighting control
کنترل روشنایی
light control
کنترل نور
linearity control
نافم خطی
light control
کنترل روشنایی
line control
کنترل خط
load control
تنظیم با بار خارجی
lateral control
کنترل جانبی
hue control
پیچ فام
shading control
پیچ فام
material control
کنترل مواد
ignition control
کنترل احتراق
image control
کنترل تصویر
indirect control
کنترل غیرمستقیم
manual control
کنترل دستی
input control
کنترل ورودی
intensity control
پیچ رنگ
intensity control
کنترل شدت
inventory control
کنترل موجودی
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
loop control
کنترل حلقه زنی
fire control
کنترل یا هدایت اتش
control surface
کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
control word
کلمه کنترل
control words
کلمات کنترلی
control zone
منطقه کنترل هوایی
control zone
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control
کنترل مغزی
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control
تنظیم با بلور
cursor control
کنترل مکان نما
damage control
کنترل خسارات
damage control
کنترل کردن خسارات
damage control
اسیب گیری
data control
کنترل داده ها
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
control surface
سطح کنترل
control surface
سطح فرمان
control switch
کلید فرمان
control system
سیستم فرمان
control system
سیستم کنترل
control total
جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
control transmitter
دستگاههای همگرد
control unit
واحد کنترل
control unit
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control vane
تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
control variable
متغیر کنترل شده
control vehicle
تانک نافم حرکت
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
decentralized control
کنترل غیر تمرکزی
delusion of control
هذیان کنترل شدگی
digital control
کنترل دیجیتالی
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control
کنترل ارزی
experimental control
کنترل ازمایشی
external control
کنترل خارجی
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control
کنترل میدان
fighter control
کنترل شکاریها
fighter control
کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control
اطفاء حریق
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
fire control
سیستم کنترل اتش
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control
کنترل اتش
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control
نظارت ارز
direct control
کنترل مستقیم
disaster control
روش کنترل سوانح
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
electric control
کنترل الکتریکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
erosion control
جلوگیری از فرسایش
error control
کنترل خطا
esi control
control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control
کنترل ارز
fire control
دستگاه کنترل اتش توپخانه
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
traffic control
کنترل عبور و مرور
control box
جعبهکنترل
control deck
کنترلعرشه
control keys
کلیدهایکنترل
control knob
دکمههایکنترل
control knobs
دکمهکنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com