English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (2 milliseconds)
English Persian
rock fill dam سد سنگی
rock fill dam سد سنگریز
Search result with all words
rock fill سنگریز
sluiced rock fill سنگریز ابپاشی شده با فشار
Other Matches
fill up پرکردن
fill up پر شدن
fill up اشغال کردن
fill up پر کردن
fill away بادبان برافراشتن
fill up خاکریزی نمودن
fill up کاملاگ پر کردن چیزی
zero fill پر کردن با صفر
to fill in درج کردن
to fill out تمام کردن
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
to fill in نوشتن خاکریزی کردن
fill up تکمیل کردن
fill away بادبان اراستن
fill in شرح دادن
fill in پر کردن
fill in جانشین کردن
fill in جانشین شونده
fill out تکمیل کردن
fill out پر کردن
fill up لبریز کردن
fill (someone) in <idiom> جزئیات را به شخصی گفتن
fill (something) in <idiom> جای خالی راپرکردن
to fill in پرکردن
fill حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill اجرا کردن بزرگ شدن
fill پر کردن یا شدن
fill تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
fill تار
fill خاکریز
fill خاکریزی
fill باد کردن
fill انباشتن اکندن
fill پر شدن
fill نسخه پیچیدن
fill سیر کردن
fill پر کردن
to fill up لبریزکردن
fill پر کردن چیزی
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fill پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
to fill up پرکردن
to fill up گرفتن تکمیل کردن
to fill up اشغال کردن
fill out <idiom> نوشتن حقایقی که نوشته شدهاند
fill gap شکاف پرونده
fill dike پربرف وباران
to fill the chair ریاست کردن
to fill the chair برکرسی نشستن
to fill up an excavation خاک ریزی کردن
to eat one's fill of سیرخوردن
random fill خاکریز بی ترتیب
height of fill بلندی اکند
fill oneself out خود را سیر کردن
height of fill ارتفاع خاکریز
raster fill پر کردن محل تصویر
to fill up an excavation گودی ای راباخاک پرکردن
selected fill مصالح انتخابی برای خاکریزی
fill one's shoes <idiom> جابهجایی رضایت بخش
back fill عمل دوباره پر کردن
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
character fill پر کردن کاراکترها
downstream fill پشته پایاب
downstream fill توده پایاب خاکریز پایاب
scour and fill کندن و پر کردن
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
eat to your fill بخوریدتاسیرشوید
dry rubble fill سنگچینی بدون ملات
hydraulic fill dam سد خاکریز ابی
loose fill insulation عایقخاکریز
earth fill dam سد خاکی
rock تکان نوسانی دادن
rock خاره
rock تکان
rock جنبش
rock سنگ خاره صخره
rock تخته سنگ یا صخره
rock سنگ
rock جنباندن نوسان کردن
rock-like صخرهمانند
rock صخره
rock جنبیدن
rock جنباندن
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
the rock جبل الطارق
rock تکان دادن
rock sucker مارماهی دریایی
rock toe سنگچین پایاب
rock work دیوار کوه نما
rock wash پوشش سنگی
rock work کوه مصنوعی
rock work خاره یا صخره مصنوعی
rock wool پشم کوهی
to rock to sleep جنباندن
rock scorpion کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
to rock to sleep خواب کردن
rock-climbing صخرهنوردی
rock-hard بینهایتسخت
rock salt نمک سنگی
It is as hard as rock. مثل سنگ سفت است
As firm as a rock . به محکمی آهن ( سنگ )
rock the boat <idiom> واژگون کردن
as steady as a rock <idiom> مثل کوه [استوار و ثابت]
to rock the boat <idiom> گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
rock-climber صخرهنورد
rock pool استخرکوچک
rock music موسیقیRock
to stumble against a rock گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
under szturated rock سنگ زیر اشباع
vitreous rock سنگ شیشه نما
volcanic rock سنگ خروجی
impervious rock تختهسنگغیرقابلنفوذ
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
rock basin حوضهرودصخراهای
rock step پایهصخرهای
rock'n'roll رقص راک اندرول
detrital rock سنگ اواری
rock cork پنبه کوهی
eruptive rock سنگ خروجی
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
fall of rock ریزش سنگ
rock rubble ریزش سنگ
hand placed rock سنگفرش فکافته
rock flint سنگ اتشزنه سیاه
igneous rock سنگ اذرین
igneous rock سنگ خروجی
igneous rock سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
crystalline rock سنگ بلوری
cap rock پوش سنگ
broken rock صخره
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock garden باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
almond rock گزبادامی
bed rock سنگ کف
bed rock سنگ مادر
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
bituminous rock سنگ قیری
layer of rock لایه سنگی
rock pitons انواع میخهای سنگ نوردی
rock dove کبوتر کوهی
rock drill مته سنگ شکن
rock dyke سنگریز
rock goat بزکوهی
rock erosion از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fever حصبه جبل الطارق
rock flour سنگارد
rock flour ارده سنگ
rock goat مرال
rock hewn از کوه کنده شده
rock pigeon کبوتر کوهی
rock oil نفت
rock crystal سنگ بلور
rock candy تبرزد
rock candy نبات
rock facing سنگریز حفافتی
rock bound دیریاب
rock bound خاره بست
rock bound سنگ بست
rock bound محاط بصخره
mantle rock سنگپوش
layer of rock طبقه سنگی
rock bound دشوار
rock brake بسفایج معمولی
phosphate rock سنگ فسفات
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
to hit rock bottom از نظر روحی خرد شدن
to make the party rock جشن را گرم کردن
rock-bottom price کمترین قیمت
zone of rock flowage منطقه سنگهای روان
natural rock asphalt سنگ قیر
zone of rock fracture ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com