English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
Other Matches
scroll که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
scroll حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
scroll کلیدی
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scroll مرور کردن
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scroll متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll ثبت کردن
scroll کتیبه نوشتن
scroll طومار
scroll پیچک
scroll نوشته یافهرست طولانی
scroll saw اره منبت کاری
scroll طومارنوشتن
C-scroll [پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
scroll متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scroll case قسمتطومار
scroll foot پایه پیچکی
scroll bone استخوان فرفرهای
scroll lock key کلید Lock Scroll
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll up انباشتن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll out از حافظه جمع کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll around <idiom> برگشتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
to roll on صاف کردن
roll up رویهم جمع شدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up چرخیدن
roll up اندوختن
roll up جمع کردن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out سر خوردن هواپیما
to roll by اسان رفتن
roll توپ
roll in در حافظه پهن کردن
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll نورد
roll غلتک
roll چرخش گردش
roll چیز پیچیده
roll فهرست پیچیدن
roll ثبت
roll صورت
roll لوله
roll طومار
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll بدوران انداختن
roll غلتیدن
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش توپ والیبال
roll فهرست
roll نورد کردن
roll طاقه
roll غلطیدن ناو
roll غلتش ناو
roll غلطیدن
roll تلاطم داشتن
roll تردادن
roll تراندن
roll غلت خوردن گشتن
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll over credit اعتبار گردان
roll of thunder غرش رعد
roll paper کاغذ لولهای
roll pass کالیبر نورد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
roll pass رخده نورد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll stand مقام نورد
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
straightening roll غلطک مستقیم کنی
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll ابزار گرد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
pancake roll گوشتو...درستمیشود
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship غلت کشتی
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
sheet roll نورد ورق
roll-calls حاضر و غایب کردن
breaking down roll نورد شکست
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
roughing roll پیش نورد
break down roll پیش نورد
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour لیست افتخار
rock'n'roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
roll-call حاضر و غایب کردن
back up roll غلطک پشت بند
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
idle roll غلطک کور
period of roll دوره تناوب
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll axis محور غلطش
roll back عقب کشیدن
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll call نامیدن افراد
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll call حضور و غیاب
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
pick and roll ایجاد سد و چرخش
period of roll زمان تناوب چرخش
roll call شیپورجمع
pay roll لیست حقوق
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
jelly roll رولت
pay roll لیست پرداخت حقوق
roll housing پایه دستگاه نورد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
jack roll چرخ چاه
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call حاضر و غایب کردن افراد
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
center disc roll غلطک دیسکی
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
center disc roll نورد دیسکی
to roll up the enemy line حمله جناحی
roll piercing process فرایند نوردمایل
roll piercing process روش نورد مایل
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com