English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (8 milliseconds)
English Persian
roll-calls حاضر و غایب کردن
Other Matches
trunk calls مکالمه مشترکین از طریق ترانک
frequency of calls تراکم ترافیک
service calls شیپور خدمت
service calls شیپور جمع عمومی
police calls استمداد پلیس
frequency of calls تراکم مکالمه
distress calls فریادهای درماندگی
alarm calls فریادهای هشدار
curtain calls کف زدن حضار
curtain calls بازگشت هنرپیشگان به صحنه
trunk calls اتصال تلفنی بین دومشترک
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
calls indicator نمایشدهندهزنگتلفن
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
He who pays the piper calls the tune . بی مایه فطیر است
the pot calls the kettle black دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
roll out سر خوردن هواپیما
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll طاقه
roll in در حافظه پهن کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
to roll on صاف کردن
to roll on غلتیدن
to roll on اسان رفتن
to roll by صاف رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by اسان رفتن
roll up انباشتن
roll up رویهم جمع شدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up چرخیدن
roll up اندوختن
roll up جمع کردن
roll around <idiom> برگشتن
roll تلاطم داشتن
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll چیز پیچیده
roll فهرست پیچیدن
roll ناوش
roll ثبت
roll صورت
roll توپ
roll لوله
roll تردادن
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش گردش
roll غلتاندن غلت دادن
roll غلتک
roll تراندن
roll غلتش ناو
roll غلطیدن ناو
roll غلت خوردن گشتن
roll غلتیدن
roll بدوران انداختن
roll انحراف به چپ یا راست
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll نورد
roll طومار
roll نورد کردن
roll فهرست
roll چرخش توپ والیبال
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll غلطیدن
roll back عمل تنزل دادن
angle-roll ابزار گرد
roll paper کاغذ لولهای
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
roll-call حاضر و غایب کردن
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
edge-roll ابزار سه ربع گرد
roll stand مقام نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
hip-roll تیر چوبی نبش
roll over credit اعتبار گردان
rock'n'roll رقص راک اندرول
roll pass کالیبر نورد
roll pass رخده نورد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
sheet roll نورد ورق
rock and roll رقص راک اندرول
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll film فیلملولهای
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
roll of honour لیست افتخار
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
pancake roll گوشتو...درستمیشود
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
straightening roll غلطک مستقیم کنی
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
toilet roll دستمالتوالت
the roll of a ship غلت کشتی
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
spring roll مربوطبهغذایچینی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
back up roll غلطک پشت بند
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll نورد سخت کننده
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
break down roll پیش نورد
roughing roll پیش نورد
breaking down roll نورد شکست
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pay roll لیست حقوق
pay roll لیست پرداخت حقوق
roll axis محور غلطش
roll back عقب کشیدن
roll back عقب کشی
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll دوره تناوب
roll call حاضر و غایب
idle roll غلطک کور
roll of thunder غرش رعد
period of roll زمان تناوب چرخش
roll kitchen اشپزخانه متحرک
pick and roll ایجاد سد و چرخش
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
roll piercing process روش نورد مایل
arm roll and grapevine بغل رومی
to roll up the enemy line حمله جناحی
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
center disc roll نورد دیسکی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
roll piercing process فرایند نوردمایل
intermediate roll stand مقام نورد میانی
center disc roll غلطک دیسکی
arm roll and outside leg trip فن ارنج
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
leg lift and side roll کنده سرانبون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com