English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (4 milliseconds)
English Persian
rolling غلتنده
rolling غلتان
rolling نوردیدن
rolling نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling هموار
rolling صاف
rolling غلطک زنی
rolling نورد زدن
Other Matches
be rolling in it <idiom> تو پول غلت زدن
rolling moment گشتاور غلطشی
rolling mill دستگاه نورد
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mass توده غلطان
rolling instability ناپایداری غلطشی
rolling hitch گره سه خفت
rolling friction اصطکاک غلتشی
rolling country زمین پوشیده
rolling barrage سد اتش غلطان توپخانه
rolling barrage سد غلطان اتش
rolling plan برنامه غلتان
rolling plane صفحه غلطشی
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
to be rolling in money <idiom> تو پول غلت زدن [اصطلاح]
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
rolling ladder نردبانچرخدار
tube rolling نورد کاری لوله
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
rolling stock گردونههای ریل دار
rolling pins تیرک
rolling pins وردنه
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
continous rolling نورد دائمی
rolling pin تیرک
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
rolling pin وردنه
head rolling سر چرخش
rolling stock ترنهای روی خط اهن
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
tire rolling mill دستگاه نورد لاستیک
start the ball rolling <idiom> شروع انجام کار
unbalanced rolling masses بارهای غلطان نامتعادل
wire rolling mill دستگاه نورد سیم
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reciprocating rolling process فرایند نوردکاری رفت و امدی
hot rolling mill نوردکاری داغ
four high rolling stand مقام چهار غلطکی
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
corrugated rolling mill دستگاه نورد ورق موجدار
rolling mill engineer نوردکار
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
cold rolling mill دستگاه نورد سرد
beam rolling mill نورد کاری تیر
plate rolling mill نوردکاری صفحه
four high rolling stand خان چهار غلطکی
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
rolling stock cleaning yard میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
armor plate rolling mill دستگاه نورد ورق زرهی
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. کارها را بجریان انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com