Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rolling plan
برنامه غلتان
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
چیزی را قسطی خریدن
rolling
هموار
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling
غلتان
rolling
صاف
rolling
غلطک زنی
rolling
نورد زدن
rolling
نوردیدن
be rolling in it
<idiom>
تو پول غلت زدن
rolling
غلتنده
rolling mass
توده غلطان
rolling pins
تیرک
rolling pins
وردنه
rolling mill
دستگاه نورد
rolling instability
ناپایداری غلطشی
rolling barrage
سد غلطان اتش
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
rolling country
زمین پوشیده
rolling stone
<idiom>
ستاره سهیل
rolling friction
اصطکاک غلتشی
rolling hitch
گره سه خفت
continous rolling
نورد دائمی
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
get the ball rolling
<idiom>
شروع چیزی
to be rolling in money
<idiom>
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
rolling pin
وردنه
to keep the ball rolling
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
rolling stock
ترنهای روی خط اهن
rolling barrage
سد اتش غلطان توپخانه
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling plane
صفحه غلطشی
head rolling
سر چرخش
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
rolling press
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
rolling moment
گشتاور غلطشی
rolling ladder
نردبانچرخدار
rolling stock
گردونههای ریل دار
rolling mill
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
rolling pin
تیرک
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
tube rolling
نورد کاری لوله
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
start the ball rolling
<idiom>
شروع انجام کار
hot rolling mill
نوردکاری داغ
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
corrugated rolling mill
دستگاه نورد ورق موجدار
four high rolling stand
خان چهار غلطکی
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
rolling mill engineer
نوردکار
unbalanced rolling masses
بارهای غلطان نامتعادل
wire rolling mill
دستگاه نورد سیم
reversed rolling moment
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reciprocating rolling process
فرایند نوردکاری رفت و امدی
beam rolling mill
نورد کاری تیر
four high rolling stand
مقام چهار غلطکی
plate rolling mill
نوردکاری صفحه
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
rolling stock cleaning yard
میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
plan
طرح ریزی کردن
plan
طرح کردن
plan
نقشه کف
plan
نقشه مسطحه برنگاره
plan
هامن
the better plan is to
بهتر این است که .....
plan
طرح
plan
نقشه
plan
تدبیر اندیشه
plan
خیال
plan
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
برنامه ریزی کردن
plan
طرح کشیدن یا ریختن
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
E-plan
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan
پلان
plan
برنامه
plan
پیش بینی کردن
plan
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
تدبیر
secondary plan
طرح ثانوی
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
flight plan
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
project plan
طرح پروژه
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan
طرح باربندی کالاها
plan view
نقشه کف
plan view
نمای بالا
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
site plan
نقشه جایگاه
layaway plan
<idiom>
قرض راکم کم پرداختن
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
طرح پروانه ای
centralized plan
پلان مرکزی
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
open-plan
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan
نقشه اجرا راهنمای کار
site plan
نقشه محل
sliding plan
برنامه لغزان
strategic plan
طرح جنگ
strategic plan
نقشه جنگ
tactical plan
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
طرح عملیات نظامی
tentative plan
طرح ازمایشی
test plan
طرح ازمایش
to plan a building
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
طرح جنگی
war plan
نقشه جنگی
ground-plan
[نقشه همتراز با زمین]
master plan
نقشه کلیات
development plan
برنامه توسعه
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
پیش نویس برنامه
economic plan
برنامه اقتصادی
entry plan
طرح ورود به بندر
entry plan
طرح دخول به سر پل
europen plan
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
برنامه مالی
fire plan
طرح اتش
fire plan
طرح اتش توپخانه
floor plan
نقشه اشکوب
frequency plan
طرح فرکانس
game plan
استراتژی بازی
general plan
نقشه کلی
detailed plan
برنامه تفصیلی
deck plan
افق پل کشتی
master plan
نقشه مجموعه
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
شالوده
ground plan
طرح اساسی
ground plan
نقشه مسطحه
ground plan
برنگاره
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
تصویب نقشه
barrier plan
طرح موانع
cargo plan
طرح بارگیری ناو
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
طرح جمع اوری
colombo plan
طرح کلمبو
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
طرح احتمالی
deck plan
صفحه پل کشتی
general plan
نقشه عمومی
he thought out a plan
تدبیری اندیشید
plan implementation
عملی کردن برنامه
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
ordnance plan
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
plan of the day
برنامه روزانه ناو
plan of maneuver
طرح مانور
plan of campaign
طرح پیکار
ordnance plan
طرح اردنانس
outline plan
طرح مبنا
parking plan
طرح پارک کردن هواپیماها
part plan
نقشه جزیی
partial plan
برنامه جزئی
plan of action
طرح عملیات
perspective plan
برنامه بلند مدت
prospective plan
برنامه بلند مدت
plan frame
چارچوب برنامه
plan implementation
اجرای برنامه
plan targets
اهداف برنامه
national plan
برنامه ملی
it was no part of my plan
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan
برنامه سرمایه گذاری
interim plan
برنامههای موقت
installment plan
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
installation plan
نقشه ی نصب
illumination plan
طرح روشنایی منطقه
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
it was no part of my plan
کی جزو نقشه من بود
plan view
دید از بالا
marshall plan
طرح مارشال
marshall plan
برنامه مارشال
loading plan
طرح بارگیری خودرو
lesson plan
طرح درس
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
key plan
نقشه راهنما
plan position indicator
صفحه رادار ناو یا هواپیما
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
طرح اتش هوایی
artillery fire plan
طرح اتش توپخانه
documented plan figures
ارقام مستند برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com