English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
root of the matter اصل مطلب
Other Matches
matter <idiom> مهم بودن
matter امر
matter مطلب چیز
matter اهمیت
matter مهم بودن اهمیت داشتن
matter کالا
matter موضوع
matter of course <idiom> عادت،راه عادی،قانون
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
no matter <idiom> صرفنظر
That's quite another matter. این که کاملا موضوع دیگری است.
matter ماده
matter جسم
matter ذات
matter امر قضیه
no matter چیزی نیست
does it matter to you ایا برای شما اهمیت دارد
for that matter از ان باب
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
What is the matter? موضوع چه است؟
What is the matter? چه خبر است؟
What's the matter? موضوع چیه؟
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
In this matter در این بابت [قضیه]
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter قالب
no matter اهمیت ندارد
for that matter <idiom> به همان علت
What is the matter with you? چته ؟
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
matter of course چیز طبیعی
to e. into a matter مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
matter of موجبات گله گزاری
matter of course چیز عادی
matter مشکل یا مساله قابل بحث
matter of course بدیهی نتیجه منطقی
matter ماهیت جوهر
no matter how he has done it هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
it does not matter اهمیت ندارد
what matter? چه اهمیت دارد
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
in this matter در این باب
what is the matter جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
in this matter دراین امر
the f.of the matter حقیقت امر
in this matter در این امر
printed matter اوراق چاپی
post matter محمولات پستی
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
front matter پیش گفتار
printed matter مطبوعات
front matter مقدمه
to regard something as a matter of course چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
post matter چیزهای پستی
fluoresent matter ماده فلوئورسان
matter wave موج مادی
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
gray matter ماده خاکستری
printed matter مواد چاپی
interstellar matter ماده بین- ستارهای
matter in hand موضوع مورد بحث
matter and form جوهر و عرض
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
matter of couurse چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
gospel of matter انجیل متی
matter on hand موضوع بحث
matter on hand مانحن فیه
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
white matter ماده سفید
to inquire into a matter کردن
to inquire into a matter مطلبی را باز جویی
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
The fact of the matter is. . . . . . . حقیقت امر اینست که ...
What is the matter with you ? what ails you? شما را چه می شود
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
the matter is perplexed موضوع درهم است
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
subject matter مطلب موضوع
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
matter of fact حقیقت امر
matter of fact بطور واقعی
matter-of-fact حقیقت امر
matter-of-fact بطور واقعی
subject matter موضوع اصلی
the matter in hand موضوع مورد بحث
conservation of matter بقای ماده
coloring matter ماده رنگ
coloring matter رنگ
the point [of the matter] اصل مطلب
bituminous matter ماده قیری
as a matter of fact حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
anti matter ضد ماده
that is a matter of habit کار عادت است
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
matter of fact <idiom> چیزی واقعا درست باشه
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . عیب ندارد
tellurian matter ماده زمینی
that is a matter of habit موضوع عادت است
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
A matter of expediency . یک امر مصلحتی
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to take root ریشه کردن
root name نام اصلی
root up ریشه کن کردن
root سرچشمه زمینه
root out ریشه کن کردن
to take root ریشه زدن
to root up قلع وقمع کردن
to root up ریشه کن کردن
to root up از ریشه دراوردن
To get to the root of something. ته وتوی چیزی را درآوردن
root غریدن
root از عددی ریشه گرفتن
root ریشه دار کردن
root پایه
root پای دندانه
root دادزدن
root ریشه کن کردن
root اساس
to take the n-th root جذر [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
to take the n-th root ریشه [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
root ریشه [ریاضی]
root جذر [ریاضی]
root ریشه
root بن
root اصل
root اصول
root بنیاد
root بنیان پایه
root جذر
root بیخ
to root کردن
to root سپوختن
to root گاییدن
root ریشه گرفتن
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root عدد به توان یک دوم . جذر یک عدد
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root توان کسری یک عدد
I had no opportunity to discuss the matter . فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
The crux of the matter . The quintessence. جان کلام ( مطلب )
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
to make inquires into a matter در امری تحقیقات بعمل اوردن
to make inquires into a matter کردن
to make inquires into a matter چیز ی را باز جویی
matter of mutual interest موضوع دارای سود دوجانبه
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
It is no easy matter . Its quite a job. کار سهل وساده ای نیست
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] این مطلب بخودی خود
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
root of nail ریشهناخن
square root of جذرعددی
sensory root ریشهحسی
root vegetables سبزیجاتریشهای
secondary root دومینریشه
root system سیستمریشه
to extract a root جذرگرفتن [ریاضی]
to extract a root ریشه گرفتن [ریاضی]
root of a function صفر یک تابع [ریاضی]
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
root of a function ریشه تابع [ریاضی]
root hairs موهایریشه
gentian root بیخ جنتیانا
root directory دایرکتوری اصلی
characteristic root مشخصه مقدار
characteristic root ویژه مقدار
root directory دایرکتوری ریشه
root graft پیوند ریشهای
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
burdock root اراقیطون
burdock root ریشه بابا ادم
root of the weld ریشه جوش
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
root section مقطع ریشه
root segment قطعه ریشهای
root segment بخش اصلی
root valve شیر اصلی
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
blade root ریشه تیغه
rush root ریشه اریسا
root circle دوره پای دندانه
root and seed اصله و حبه
goat root عجرم
imaginary root ریشه ی انگاری
imaginary root ریشه ی موهومی
insane root سیکران
insane root بذر البنج
insane root بذر البنگ
musk root ریشه مشک
gentian root کوشاد
firtree root ریشه صنوبری
chiretta root جرانه
musk root گیاه مشکین
orris root بیخ بنفشه
orris root ریشه بنفشه
chiretta root نی نهاوندی
root and branch ازریشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com