English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
English Persian
root segment قطعه ریشهای
root segment بخش اصلی
Other Matches
segment مقطع
segment حلقه بند
segment قسمت
segment بخش
segment قطعه
segment بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segment تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
segment قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment از تعبیر جدا شده است
segment اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment 1-
segment بند حلقه
segment فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment تیغه جابجاگر
program segment قطعه برنامه
line segment قطعه خط
abdominal segment مقطعشکمی
resident segment قطعه مقیم
overlay segment قطعه جایگذاشت
muscle segment بخشماهیچهای
line segment پاره خط
segment's of an insect's body حلقه هایابندهای تن حشره
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
segment score number بخششمارهامتیاز
root بنیاد
to take root ریشه کردن
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to take root ریشه زدن
root name نام اصلی
to root up از ریشه دراوردن
root out ریشه کن کردن
root up ریشه کن کردن
to root up ریشه کن کردن
to root up قلع وقمع کردن
to root گاییدن
To get to the root of something. ته وتوی چیزی را درآوردن
to root کردن
to take the n-th root ریشه [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
to root سپوختن
root جذر [ریاضی]
root ریشه دار کردن
root ریشه [ریاضی]
root از عددی ریشه گرفتن
root غریدن
root ریشه کن کردن
root سرچشمه زمینه
root اساس
root بنیان پایه
root اصول
root اصل
root بن
root ریشه
root دادزدن
root عدد به توان یک دوم . جذر یک عدد
root جذر
to take the n-th root جذر [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root توان کسری یک عدد
root ریشه گرفتن
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root پای دندانه
root پایه
root بیخ
to strike root ریشه زدن
to extract a root ریشه گرفتن [ریاضی]
the root of a tree ریشه درخت
motor root ریشهمتحرک
sweet root سوس
the root of dispute مایه نزاع
tap root ریشه عمودی
tap root ریشه اصلی
the root of a word ریشه واژه
the root of a word اصل کلمه
root of nail ریشهناخن
sweet root شیرین بیان
to extract a root جذرگرفتن [ریاضی]
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
to strike root ریشه کردن پابرجاشدن
root of the matter اصل مطلب
square root of جذرعددی
sensory root ریشهحسی
secondary root دومینریشه
root vegetables سبزیجاتریشهای
root system سیستمریشه
root hairs موهایریشه
root canal کانالریشه
primary root ریشهاولیه
posterior root ریشهخلنی
anterior root ریشهپیشین
wing root ریشه بال
ventral root ریشه قدامی
root of a function صفر یک تابع [ریاضی]
to strike root برقرارشدن
root of a function ریشه تابع [ریاضی]
strike root ریشه کردن گرفتن
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
characteristic root ویژه مقدار
characteristic root مشخصه مقدار
china root چوب چینی
chiretta root نی نهاوندی
chiretta root جرانه
burdock root ریشه بابا ادم
firtree root ریشه صنوبری
gentian root کوشاد
gentian root بیخ جنتیانا
goat root عجرم
imaginary root ریشه ی انگاری
imaginary root ریشه ی موهومی
burdock root اراقیطون
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
blade root ریشه تیغه
square root جذر
square root ریشه دوم
cube root ریشه مکعب
cube root ریشه سوم کعب
cube root کعب
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
cube root ریشه سوم
root beer مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
root beers مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
insane root سیکران
insane root بذر البنج
insane root بذر البنگ
root and branch کاملا
root and seed اصله و حبه
root circle دوره پای دندانه
root directory دایرکتوری اصلی
root directory دایرکتوری ریشه
root graft پیوند ریشهای
root section مقطع ریشه
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
root of the weld ریشه جوش
rush root ریشه اریسا
root valve شیر اصلی
root of title منشاء مالکیت
musk root ریشه مشک
strike root ریشه زدن
musk root گیاه مشکین
orris root بیخ بنفشه
orris root ریشه بنفشه
squar root جذر
root and branch اساسا
root and branch ازریشه
squar root ریشه دوم
rush root ریشه ایرسا
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
square root method روش جذرگیری
the root of all kinds of evil سرچشمه همه بدیها منشاهمه فسادها
root canal therapy روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal therapy عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
root canal procedure روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
This idea took root in my mind. این نظریه درفکرم ریشه گرفت
dried root of rhubard ریوند
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
Money is the root of all evil. پول وثروت ریشه تمام فسادها است
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
root canal procedure عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
square root key دکمهرادیکال
root-hair zone بخشموییریشه
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
root canal treatment [RCT] روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com