English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
root system سیستمریشه
Other Matches
to root up قلع وقمع کردن
root دادزدن
root غریدن
root از عددی ریشه گرفتن
root ریشه دار کردن
root بیخ
root ریشه کن کردن
root سرچشمه زمینه
to take root ریشه زدن
to take the n-th root جذر [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
root ریشه
root بن
root اصل
root اصول
root بنیاد
root بنیان پایه
root اساس
root پایه
root پای دندانه
root جذر [ریاضی]
To get to the root of something. ته وتوی چیزی را درآوردن
to root گاییدن
root ریشه [ریاضی]
to take root ریشه کردن
root ریشه گرفتن
root جذر
root عدد به توان یک دوم . جذر یک عدد
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root توان کسری یک عدد
root گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
to take root ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
to root کردن
to root up ریشه کن کردن
to root up از ریشه دراوردن
root out ریشه کن کردن
to take the n-th root ریشه [ان] ام یک عدد را گرفتن [ریاضی]
root name نام اصلی
to root سپوختن
root up ریشه کن کردن
posterior root ریشهخلنی
motor root ریشهمتحرک
anterior root ریشهپیشین
blade root ریشه تیغه
ventral root ریشه قدامی
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
burdock root ریشه بابا ادم
gentian root بیخ جنتیانا
gentian root کوشاد
root circle دوره پای دندانه
root and branch ازریشه
burdock root اراقیطون
root and branch اساسا
root and branch کاملا
primary root ریشهاولیه
root canal کانالریشه
root vegetables سبزیجاتریشهای
insane root بذر البنگ
insane root بذر البنج
insane root سیکران
musk root گیاه مشکین
imaginary root ریشه ی موهومی
imaginary root ریشه ی انگاری
root of the matter اصل مطلب
orris root ریشه بنفشه
square root of جذرعددی
sensory root ریشهحسی
secondary root دومینریشه
root and seed اصله و حبه
goat root عجرم
root of nail ریشهناخن
root hairs موهایریشه
root directory دایرکتوری اصلی
root directory دایرکتوری ریشه
wing root ریشه بال
tap root ریشه عمودی
tap root ریشه اصلی
orris root بیخ بنفشه
the root of a tree ریشه درخت
characteristic root ویژه مقدار
characteristic root مشخصه مقدار
china root چوب چینی
chiretta root نی نهاوندی
the root of a word ریشه واژه
the root of a word اصل کلمه
chiretta root جرانه
the root of dispute مایه نزاع
to strike root برقرارشدن
to strike root ریشه کردن پابرجاشدن
to strike root ریشه گرفتن ریشه دواندن
sweet root شیرین بیان
sweet root سوس
strike root ریشه کردن گرفتن
root graft پیوند ریشهای
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
root of the weld ریشه جوش
root of title منشاء مالکیت
firtree root ریشه صنوبری
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
root section مقطع ریشه
root segment قطعه ریشهای
root segment بخش اصلی
musk root ریشه مشک
root valve شیر اصلی
rush root ریشه اریسا
rush root ریشه ایرسا
squar root ریشه دوم
squar root جذر
strike root ریشه زدن
to strike root ریشه زدن
cube root ریشه سوم کعب
to extract a root جذرگرفتن [ریاضی]
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
root of a function صفر یک تابع [ریاضی]
square root جذر
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
to extract a root ریشه گرفتن [ریاضی]
root beer مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
cube root ریشه سوم
root of a function ریشه تابع [ریاضی]
root beers مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
cube root ریشه مکعب
cube root کعب
square root ریشه دوم
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
dried root of rhubard ریوند
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
root-hair zone بخشموییریشه
the root of all kinds of evil سرچشمه همه بدیها منشاهمه فسادها
root canal procedure عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
square root method روش جذرگیری
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
This idea took root in my mind. این نظریه درفکرم ریشه گرفت
Money is the root of all evil. پول وثروت ریشه تمام فسادها است
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
square root key دکمهرادیکال
root canal therapy روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal procedure روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal therapy عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
system اسلوب
system اصول وجود
i.f.f. system دستگاه تشخیص
system منظومه
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system رشته دستگاه
system طرز روش
system سلسله
system مجموعه سازمان
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system جهاز
system طرز اسلوب
system قاعده رویه
system نظم منظومه
system نظام
system تشکیلات
system سازمان
system نظام سیستم
system روش اصول
system سیستم
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system همست
system همستاد روش
system طریقه
system نظم ترتیب
system ترتیب
system سلسله رشته
system دستگاه
system سامانه
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system سازگان
value system نظام ارزشها
c.g.s. system دستگاه سگث
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
monoclinic system دستگاه تک شیب
monitor system سیستم مبصر
monoprogramming system سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
monetary system سیستم پولی
modulation system سیستم مدولاسیون
modular system سیستم پیمانهای
modern system نظام جدید
modern system نظام نوین
multicomponent system سیستم چند جزیی
multicomputer system سیستم چند کامپیوتری
monocyclic system دستگاه تکدور
multiplex system سیستم چندگانه
redox system سیستم اکسایش- کاهش
respiratory system دستگاه تنفسی
rhombohedral system دستگاه لوزوجهی
road system شبکه راهها
road system شبکه راهسازی
supervisory system سیستم نافر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com